گنجور

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۶۸

 

صد شکر که کوچه عدم جای من است

بازار فنا گرم ز سودای من است

از سینه چو فکر یار بیرون نرود

گوئی که درون سینه دنیای من است

میرداماد
 

سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵

 

من بندهٔ عشق، عشق مولای من است

من مرده، دم عشق، مسیحای من است

گفتم با عشق جای معشوق کجاست

گفت ای بی عقل هر کجا جای من است

سعیدا
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹ - رباعی بلسان الحقیقة المحمدیه

 

عالم صفت حسن سراپای من است

افلاک وعناصر همه اعضای من است

در حیرتم از نظم عجیبی که مراست

‌‌آغاز سرانجام همه پای من است

حکیم سبزواری
 
 
sunny dark_mode