گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۸

 

دهر ار چه غم نامتناهی دارد

در کار دلم بسی تباهی دارد

عاجز شده ام از آنکه این موی سپید

از بهر چه در سرم سیاهی دارد

مجیرالدین بیلقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰

 

درویش که اخلاق الهی دارد

در ملک وجود پادشاهی دارد

چون قدرت او ز ماه تا ماهی است

دانستن چیزها کماهی دارد

خاقانی
 

عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۱۴

 

در فقر دلم عزم سیاهی دارد

قصد صفتی نامتناهی دارد

در ظلمت ازان گریخت چون مردم چشم

یعنی که بسی نور الاهی دارد

عطار
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

زلفت که ز ماه تکیه‌گاهی دارد

انصاف که خوش منصب و جاهی دارد

بربود دلم چه یارمش گفت که او

چون عارض تو پشت و پناهی دارد

همام تبریزی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳

 

یاری که چو ما لطف الهی دارد

در هر دو جهان هرچه تو خواهی دارد

هر چند گدای حضرت سلطان است

از دولت عشق پادشاهی دارد

شاه نعمت‌الله ولی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳۹

 

دل قبله ای از طرف کلاهی دارد

جان بتکده سجده پناهی دارد

عید است به دیوانه مبارک باشد

قربانگاهی از سر راهی دارد

اسیر شهرستانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱ - راجع بعباس نام

 

عباسی ما رواج شاهی دارد

در کشور حسن کج کلاهی دارد

این در خزانه حصاری را بین

در حوض بلور خرد ماهی دارد

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode