گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷

 

هرچند ترا زمان بجان رنجان کرد

یزدانت رها کرد و شه اران کرد

هرچند ترا بکام دل سلطان کرد

بر جان تو مهربان دلش یزدان کرد

قطران تبریزی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰

 

از دور مرا بدید لب خندان کرد

و آن روی چو مه به یاسمین پنهان کرد

آن جان جهان کرشمهٔ خوبان کرد

ور نه به قصب ماه نهان نتوان کرد

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱

 

سودای توام بی‌سر و بی‌سامان کرد

عشق تو مرا زندهٔ جاویدان کرد

لطف و کرمت جسم مرا چون جان کرد

در خاک عمل بهتر ازین نتوان کرد

سنایی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴

 

دندان من ار دوش لبت رنجان کرد

تب با تن من به رنج صد چندان کرد

چون دست درازی به لبت دندان کرد

تب خال چرا لب مرا بریان کرد

خاقانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳

 

عشق تو مرا زندهٔ جاویدان کرد

سودای توام، بی سر و بی سامان کرد

لطف و کرم تو، جسم را چون جان کرد

در خاک عمل بهتر از این نتوان کرد

باباافضل کاشانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۰۱

 

بنیاد دل ما غم تو ویران کرد

ما را هوس عشق تو سرگردان کرد

زآنجا که تویی مگر که لطفی بکنی

پیداست کز اینجا که منم چه توان کرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۵۰ - الرجاء

 

بنیاد دل ما غم تو ویران کرد

ما را هوس عشق تو سرگردان کرد

زآنجا که تویی مگر که لطفی بکنی

پیداست کز اینجا که منم چه توان کرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۷۷

 

بیماری دل نمی توان پنهان کرد

وین درد به درمان نتوان آسان کرد

گیرم که به وُسع خویش جهدی نکنم

چون یار موافق نبود چه توان کرد

اوحدالدین کرمانی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳۴

 

امشب ساقی به مشک می گردان کرد

دل یغما بر دو دست در ایمان کرد

چندان می لعل ریخت تا طوفان کرد

چندانکه وثاق عقل را ویران کرد

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۲

 

جانا غم دوری تو با ما آن کرد

کآن را به همه عمر بیان نتوان کرد

بر رویم اثرهای غمت پیدا شد

تا حادثه روی تو ز ما پنهان کرد

مجد همگر
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۵

 

از بهر جهان غم مخور ای نادان مرد

کانکس که نخورد غم جهان آسان کرد

عاقل ز در گران فروشان متاع

برگشت و بنا خریدنش ارزان کرد

ابن یمین
 
 
sunny dark_mode