گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

چرخ فلک از قضا یکی پیکان زد

زانو به زمین زد و مرا بر جان زد

گفتم چه زنی بیوفتادم کان زد

والله که چنین زخم دگر نتوان زد

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

با من فلک از خشم همی دندان زد

هر زخم که زد چو پتک بر سندان زد

تیری ز قضا راست مرا بر جان زد

دشوار آمد مرا که سخت آسان زد

مسعود سعد سلمان
 
 
sunny dark_mode