×
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۶۷
شد عمر و دل از کرده پشیمان آمد
کارم بنرفت و کار تاوان آمد
گر راه نگه کنم بسر شد بر من
ور عمرنگه کنم به پایان آمد
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۲۱
جان را جستم ببحر مرجان آمد
در زیر کفی قلزم پنهان آمد
اندر دل تاریک به راه باریک
رفتم رفتم یکی بیابان آمد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۷
آن روی که رشک ماه تابان آمد
وان موی که آفت دل و جان آمد
بگشاد نقاب و روز روشن گردید
در پای فکند و شب بپایان آمد
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۳
تا خنده زنان لبت به بستان آمد
در گریه خون غنچه خندان آمد
در عهد تو چار ضرب زد لاله زرشک
با طاس قلندری بدوران آمد
صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۲۷
صد شکر که دفترم به پایان آمد
اکنون سر شوریده به سامان آمد