گنجور

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۶۵

 

یک چند بعزتم نمودی وسواس

سفتی جگر مرا بدرد الماس

من کشته و از توام نه مزد و نه سپاس

بیرحمی خویش را ازین گیر قیاس

ازرقی هروی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۳۲

 

عشق رخ سو کمانک نیم پلاس

برکرد دل پلاس پوشان وسواس

دارد ز پی نیم پلاسش نسناس

ابدال کلیسیای ترسایان پاس

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

ای قد من از عشق تو چون قدرین داس

وز خون جگر دو دیده چون پر خون طاس

یاقوت زر ارم بدرینم پلاس

از بهر تو و تو خود مدان و مشناس

سوزنی سمرقندی
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۲

 

پیروزشه ای خورده سپهر از تو هراس

هر ساعت و بس کرده زمین‌بوس و سپاس

زیرا که کنی به خنجر چون الماس

از هفت فلک به یک زمان چارده طاس

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۳

 

ماییم درین گنبد دیرینه اساس

جویندهٔ رخنه‌ای چو مور اندر طاس

آگاه نه از منزل امید و هراس

سرگشته و چشم بسته چون گاو خراس

انوری
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰

 

بیرون ز چهار عنصر و پنج حواس

از شش جهت و هفت خط و هشت اساس

سری است نهفته در میان خانهٔ جان

کان را نتوان یافت به تقلید و قیاس

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱

 

تا چند روی از پی تقلید و قیاس

بگذر ز چهار اسم و از پنج حواس

گر معرفت خدای خود می طلبی

در خود نگر و خدای خود را بشناس

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲

 

در خرقه چه پیچی، ار نه ای شاه شناس

کز خرقه نه امید فزاید نه هراس

خز برکنی از کرم و بپوشی که لباس

چون پوشش تن بود چه دیبا چه پلاس

باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳

 

ز افسانه گری ای دل دانش نشناس

پیوسته قرین شک، ندیم وسواس

تا تو تهی از عقل و پر از پنداری

فربه نه‌ای، از فریب داری آماس

باباافضل کاشانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۱۷

 

تو صورت و معنی به حقیقت بشناس

تا از ره شک نمانی اندر وسواس

شک نیست که آن صورت معنی است ولیک

هم صورت خوش خوش است کالناس لباس

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۴۵

 

الورد یقول بعد ما کنت اناس

قد صرت من العجب مهانا واداس

العجب دعوا فاعتبروا یا جلّاس

طیبوا و تواضعوا و خلّوا الوسواس

اوحدالدین کرمانی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۹

 

خواهی که شوی ای بصفت خیر الناس

سر چشمه نور همچو این زرین طاس

ماننده راووق شو از روی قیاس

صد خار درون دل و پوشیده پلاس

ابن یمین
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

با غیب به بویت آمد ای حرف شناس

وانفاس تو را بود بر آن حرف اساس

باش آگه ازان حرف در امید و هراس

حرفی گفتم شگرف اگر داری پاس

جامی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

جان شو و از راه جان، جان را شناس

یار بینش شو نه فرزند قیاس

شیخ بهایی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

وقتست که این طلسم دولاب اساس

در گرده و وارهیم از امید و هراس

تا کی به عبث سلسله هستی را

بندند و گشایند چو قفل وسواس

فصیحی هروی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۱

 

از یک جنسند گرچه نیک و بد ناس

زین همجنسان بایدت امید و هراس

پیکان و زره، هر دو ز آهن باشند

آن قصد تو دارد، این تو را دارد پاس

قدسی مشهدی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۸۷

 

سردار مر این دفتر تحقیق اساس

هرسو چه پراکنی به تخمین و قیاس

ز آن طایفه بستان و به این سلسله بخش

...ز ارواح مکرم بشناس

یغمای جندقی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۳۵ - یاس

 

آرم همه شب ز جزع خونین الماس

دارم بتو امید وز هجر تو هراس

تا نگذاری امید من یاس شود

سوی تو روانه کردم این دسته یاس

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۳۶

 

ای یار عزیز و عاشق قدرشناس

سوی تو روانه کردم این دسته یاس

از سیرت ناس بر حذر باش و بخوان

هنگام فراق دوستان سوره ناس

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۲

 

«تو سنگ » قناعت و ذکا باشد «نیراس »

هزالی و مایه سبکی دان «گیراس »

«فرساد» عدالت و سخا شد «رزواس »

میدان تو سخن چینی و غیبت «پرتاس »

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
sunny dark_mode