گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۴

 

دل بست شود چو سرفرازد با تو

تن بگدازد که در گدازد با تو

بی ساز شود هر که بسازد با تو

نا باخته باید آنکه بازد با تو

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۵

 

آنی که بری دست نیازد با تو

در خوبی همعنان که بتازد با تو

خون گردد خون چو دل بسازد با تو

جز جانبازی عشق نبازد با تو

مسعود سعد سلمان
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة و العشرون - فی المعزم

 

زان پیش که نرد کینه بازد با تو

در ساز از آنکه او نسازد با تو

حمیدالدین بلخی
 
 
sunny dark_mode