گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۰

 

یک چند در اسلام فرس تاخته‌ایم

یک چند به کفر و کافری ساخته‌ایم

چون قاعدهٔ عشق تو بشناخته‌ایم

از کفر به اسلام نپرداخته‌ایم

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۱

 

راحت همه از غمی برانداخته‌ایم

در بوتهٔ روزگار بگداخته‌ایم

کاری نو چو کار عاقلان ساخته‌ایم

نقدی به امید نسیه در باخته‌ایم

سنایی
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۰

 

مائیم که با فقر و فنا ساخته ایم

در ملک عدم مرکب جان تاخته ایم

از دولت سودای تو بی منت مرگ

خود را ز خودی خویش پرداخته ایم

میرداماد
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

با فقر ز دنیا نه عبث ساخته‌ایم

وز کشور دولتش برون تاخته‌ایم

کین سنگ غلط کرده ز گوهر در خاک

برداشته‌ایم و باز انداخته‌ایم

مشتاق اصفهانی
 
 
sunny dark_mode