گنجور

عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۷۵

 

ای رخ نه رخی ، که لالۀ سیرابی

ای لب نه لبی ، بنوش در عنابی

ای غمزه به جادویی مگر قصابی

تو غمزه نه ای که نرگس پر خوابی

عنصری
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۲

 

در پیش خودم همی کنی آنجابی

پس در عقبم همی زنی پرتابی

جاوید شبی بیاید و مهتابی

تا با تو غم تو گویم از هر بابی

سنایی
 

عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۳۱

 

پیری دیدم ز عشق در غرقابی

وز گریه‌ی خود بکرد او گردابی

گفتم که ز بهر کیست این گریه‌ی تو

گفتا که ز بهر دلبر نایابی

عین‌القضات همدانی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

تا چند دل آزاری و رخ برتابی

تا چند جفا نمودن و بیتابی

می گویمت این چنین مبارک نبود

وان روز مباد کاین سخن دریابی

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۷

 

هستم ز جفای دوست در هر بابی

آسیمه سری، تر مژه ای بی خوابی

گر نیستمی ز عشق در هر بابی

دریا کنمی ز دیده هر محرابی

ادیب صابر
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۱

 

از گردون بر نتابم این بی‌آبی

خون شد دل و اشک آتشی سیمابی

روزی به سرشک و نالهٔ چون دولاب

آتش فکنم در فلک دولابی

خاقانی
 

عطار » مختارنامه » باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به » شمارهٔ ۳۰

 

هر کس که ز زلف تو ندارد تابی

از چشمهٔ خضر تو نیابد آبی

گر خود همه بیدارترین کس باشد

حقا که ز بیداری او به خوابی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۲۱

 

بر هر وجهی که بستهٔ اسبابی

مرگت کند آگه که کنون در خوابی

دستت که ز پیوستن او بیخبری

تا از تو نبرند، خبر کی یابی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و هشتم: در امیدواری نمودن » شمارهٔ ۱۴

 

از عشق تو در جگر ندارم آبی

چون بنشانم ز آتش دل تابی

از خواب غرور خویش یکبار آخر

بیدار شوم گرم ببینی خوابی

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۳۱

 

دوشش دیدم چو زلف خود در تابی

میشد چو مرا بدید در غرقابی

گفتا که برِ تو خواهم آمد فردا

گفتم:‌اگر امشبم ببینی خوابی

عطار
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

ای اشک من از پسته ی تو عنابی

وز چشم تو، کار چشم من بی خوابی

قمری بده ام، ولیک از فرقت تو

در آب دو چشم خود شدم مرغابی

سراج قمری
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۸۸

 

ای چشم من از سیم برت سیمابی

وی اشک من از پسته تو عنابی

در نرگس چشم تو عجب می مانم

کو تازه چگونه است بدین بی خوابی؟

ظهیر فاریابی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۲۵ - طلب الآخرة

 

ترسم که اگر در طلبش نشتابی

بر آتش حسرت دل خود را تابی

تا اینجایی ترک خوش آمد می کن

تا هر چه به آمده است آنجا یابی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۳۴

 

ترسم که اگر در طلبش نشتابی

بر آتش حسرت دل خود را تابی

تا اینجایی ترک خوش آمد می کن

تا هرچ به آمده است آنجا یابی

اوحدالدین کرمانی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۵

 

ای در دل هر کسی ز مهرت تابی

وی از تو تضرعی بهر محرابی

جاوید شبی باید و خوش مهتابی

تا با تو غمی بگویم از هر بابی

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰۴

 

بی‌آتش عشق تو تو نخوردم آبی

بی‌نقش خیال تو ندیدم آبی

در آب تو کوست چون شراب نابی

می‌نالم و می‌گردم چون دولابی

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۹۴

 

یک شفتالو از آن لب عنابی

پر کرد جهان ز بوی سیب و آبی

هم پردهٔ شب درید و هم پردهٔ روز

از عشق رخ خویش زهی بی‌آبی

مولانا
 
 
sunny dark_mode