گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۰

 

تا غایبی از چشم من ای بینایی

کرده ست مرا غیبت تو سودایی

از من خرد و خواب و دل و دانایی

غایب شده گیر اگر تو حاضر نایی

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

 

با چرخ مدور به جفا مقرونی

وز ماه منور به جمال افزونی

ای ماه مگر دایره گردونی

کز دایره مراد من بیرونی

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

دارم سر آنکه امشب آیم به برت

تا لب به لبت بر نهم و بر به برت

تو پای نهی ز ناز بر چشم ترم

من سر نهم از نیاز بر خاک درت

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

دل در غم آن لعل شکر بار برفت

زاندیشه من قوت تکرار برفت

علمی که به عمر خویش حاصل کردم

بر یاد لبش جمله به یکبار برفت

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

چندان ز فراق در زیانم که مپرس

چندان به غمت بسوخت جانم که مپرس

چندان بگریست دیده گانم که مپرس

گفتی که چگونه ای چنانم که مپرس

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

در عشق تو سرفکنده همچون بیدم

چون سبزه از آن پای به گل جاویدم

گر بنمایی تو آن رخ خورشیدم

چون غنچه پژمرده گل امیدم

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

هر شب ز غم هجر تو رنجورترم

وز باده هجران تو مخمورترم

وآن روز که گویم به تو نزدیکترم

چون نیک نگه کنم بسی دورترم

ادیب صابر
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode