گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱

 

دل همچو کبوتر است و شاهد باز است

تا ظن نبری که شیخ شاهد باز است

بر شاهد اگر ز روی معنی نگری

بر تو در حق ز روی شاهد باز است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲

 

مخموری و میکده نجوئی حیف است

با ما سخن از ذوق نگوئی حیف است

میخانهٔ عاشقان سبیل است به ما

تو در طلب جام و سبوئی حیف است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳

 

او بر دل تو همه دری بگشاده است

در گوشهٔ دل گنج خوشی بنهاده است

در بندگیش ز عالم آزاد شدیم

مقبول غلامی که چنین آزاد است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴

 

یاری که دلش ز حال ما باخبر است

او را با ما همیشه حالی دگر است

ماتشنه لبیم بر لب بحر محیط

وین طرفه لب بحر ز ما تشنه تر است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵

 

مردود بود کسی که مردود وی است

مقتول بود کسی که مردود وی است

بی جود وجود او وجودی نبود

هر بود که هست بودی از بود وی است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶

 

رب الارباب رب این مربوب است

وز حضرت احباب همه محبوب است

در صورت و معنیش نظر کن به تمام

تا دریابی که طالب و مطلوبست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷

 

آئینهٔ حضرت الهی دل تو است

گنجینه و گنج پادشاهی دل تو است

دل بحر محیط است و در او دُر یتیم

در صدفی چنین که خواهی دل توست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸

 

گنجینه و گنج پادشاهی دل تو است

وان مظهر الطاف الهی دل تو است

مجموعهٔ مجموع کمالات وجود

از دل بطلب که هر چه خواهی دل تو است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۹

 

واصل به خودم عین وصالم اینست

بر حال خودم همیشه حالم این است

در آینهٔ ذات مثالی دارم

تمثال مثال بی مثالم این است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰

 

در دیدهٔ ما هر دو جهان آینه است

جانان چو نماینده و جان آینه است

عینیست که باطنا نماینده بود

هر چند که ظاهرا نهان آینه است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱

 

نقشی به خیال بسته کاین علم منست

وان لذت او در این زبان و دهن است

عقل ار چه بسی رفت در این راه ولی

یوسف نشناخت عارف پیر من است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲

 

در گلشن ما ناله بلبل چه خوشست

نوشیدن مل به موسم گل چه خوشست

گوئی چه خوشست طاعت از بهر خدا

می نوش ببین که خوردن مل چه خوشست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳

 

ذات و صفت و فعل همه آن وی است

بود همهٔ خلق به فرمان وی است

جمعیت عالم و پریشانی او

در مرتبهٔ جمع و پریشان وی است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴

 

عالم بر رندان به مثل جام می است

ساقی و حریف و جام می جمله وی است

دریا و حباب و موج آبست بر ما

خود جام حباب خالی از آب کی است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵

 

در باغ خلافت نبی چار به است

وان چار به لطف او دُرر بار به است

آن به که در اولست از آن چار به است

وان به که در آخر است از آن چار به است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶

 

دریاب و بیا که نازکانه سخنی است

دانستن این سخن برای چو منی است

در صورت و معنیش نظر کن به تمام

تا دریابی که یوسف و پیرهنی است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷

 

این علم بدیع ما بیانی دگر است

وین جوهر علم ما ز کانی دگر است

ذوقی ندهد حکایت مخموران

سرمستان را ذوق و بیانی دگر است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸

 

گر یار غنا دهد غنا دوست تر است

ور فقر دهد فقر مرا دوست تر است

گر منع عطا کند من آن می خواهم

ور زانکه عطا دهد مرا دوست تر است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹

 

گم کردن و یافتن همه گردن تست

گر باطل و گر حق همه پروردن تست

گوئی صنم گم شده را یافته ام

این یافتن تو عین گم کردن تست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰

 

ذاتی که به نزد ما نه فرد است و نه جفت

دُریست که اندرین سخن نتوان سفت

چه جای من و تو که شناسیم او را

معلوم خود و عالم خود نتوان گفت

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۷