گنجور

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

ای زاتش سودای تو داغم بر داغ

در شام غم از سپهر افزون تر داغ

بگذشته درون هم از برونم هر داغ

آیا به کجا نهی کنون دیگر داغ؟

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

 

ای قتل مرا کشیده مژگانت صف

هر تیری ازان جان مرا کرده هدف

جز آنکه دران ورطه شود عمر تلف

زان صف نتوان رفت برون هیچ طرف

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

یاران چو کشند در بهاران می صاف

من گرچه ز زهد و توبه پیش آرم لاف

دارندم اگر ز می بدان هرزه معاف

در عالم یاری نبود از انصاف

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۴

 

مهلک بود ای رفیق ایام فراق

آمیخته ز هر هجر در جام فراق

گر صبح وصالم دمد از شام فراق

نامم مبر ار دگر برم نام فراق

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۵

 

تا ماند قضا بر سر من افسر عشق

در دهر دلم ساخت نهان گوهر عشق

زان افسرم افتاد بکف کشور عشق

زان گوهرم افروخت به دل اخگر عشق

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۶

 

در دیر مغان مغبچگان چالاک

کردند مرا به باده مست و بی باک

مخموریم افکند چو بر خاک هلاک

وانگه نگرفتند به می خرقه چاک

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۷

 

ای ساقی شنگ ده می آتش رنگ

کو آب کند اگر چکانیش بسنگ

افتاده گران سنگ غمم در دل تنگ

شاید سبکش کنم بدین حیله و رنگ

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۸

 

در آتش عشق جسم و جانم مه و سال

آن نوع رساند ورزش خود بکمال

کندر دوزخ اگر فتم باشد حال

کز دوزخ هجر سوی فردوس وصال

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۹

 

سر رشته اهل زهد بگسل ای دل

در دیر فنا بساز منزل ای دل

جز مطرب و می مجوی حاصل ای دل

یک یک گفتم گوش کن ای دل ای دل

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۰

 

تا اندر دل تاب و توانی بودم

تا در بدن از روح نشانی بودم

دل مایل حسن دلستانی بودم

جان واله آشوب جهانی بودم

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۱ - تتبع اثیر اخسیکتی

 

آگاه نگشتم که درین دیر کی‌ام

یا خود چی‌ام و از چی‌ام و بهر چی‌ام

معلومم نی که آدمی یا زمی‌ام

یا خاک زمین ز من چه سان آدمی‌ام؟

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۲

 

از محنت عاشقی به جانم چه کنم؟

دیوانه و رسوای جهانم چه کنم؟

صبرست مرا چاره و دانم چه کنم؟

دانم چه کنم چون نتوانم چه کنم؟

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۳

 

گر زهر غمم کند هلاک ای ساقی

تریاک میم دهی چه باک ای ساقی

دل شد چو ز توبه جرمناک ای ساقی

آن جرم به باده شوی باک ای ساقی

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۴

 

در دیر گرت هواست نوشیدن می

با مغبچگان بلحن چنگ و دف و نی

ممکن نبود اگر چه باشم جم و کی

بی همت پیر دیر و بی رخصت وی

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۵

 

بر شوخی ازین عشوه گران ای ساقی

پنهان به تو هستم نگران ای ساقی

پر ساز سبک رطل گران ای ساقی

بیهوشم کن چون دگران ای ساقی

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶

 

در فصل خزان برگ رزان ای ساقی

شد کارگه رنگرزان ای ساقی

زان می که خوری دهم ازان ای ساقی

تا نوشم از آن مزان مزان ای ساقی

امیرعلیشیر نوایی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode