گنجور

قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

بر دیده چون سحاب من رحمت کن

بر سیل سرشک ناب من رحمت کن

بر جان و دل خراب من رحمت کن

بر زاری و اضطراب من رحمت کن

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

بر گریه و بر زاری من رحمت کن

بر مفلسی و خواری من رحمت کن

بر ناله وبیداری من رحمت کن

بر فقر ونگونساری من رحمت کن

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹

 

تا یار مرا نمود ازصد جارو

بر خاک درش نهاده ام صد جارو

من خانه دل را زده ام صدجارو

تا گشت مرا بیمن دولت جارو

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

سر رشته اختیار از دست مده

یعنی سر زلف یار از دست مده

مقصود زامر کن فکان هستی تست

بی فایده روزگار از دست مده

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

از فضل خدا چونکه رسیدم بسرای

ای مطرب ازین رسیدن من بسرای

ای شادی دل،نوبت خود از سر گیر

وی غم تو کهن گشته ای آخر بسرای

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

 

گر شاه زمانه ای وگر دستوری

گر باز جهان شکار،اگر عصفوری

گر مست طریقتی و گر مستوری

تا راه بحق نبرده ای مغروری

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

ای عور شده ز کسوت بیچونی

برحسن و جمال خوشتن مفتونی

فی الجمله اگرچونی،اگر بیچونی

در هر صفتی که بینمت موزونی

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴

 

از لذت عاشقی چومسرور شوی

در لشگر عاشقان چو منصور شوی

از ظلمت خود اگر دمی دور شوی

در نور شوی و عاقبت نور شوی

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵

 

از آتش عشق تو شدم شیدایی

ای روشنی دیده هر بینایی

هرجا نگرم جمال تو می بینم

ای دوست،از آن سبب شدم هر جایی

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶

 

ای سرو ریاض آشنایی که تویی

وی شمع طراز روشنایی که تویی

خواهی که غلط نیفتدت رندی کن

وامانده کوی پارسایی که تویی

قاسم انوار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode