گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

روزی که سوی اهل وفا می آیی

افتان خیزان همچو صبا می آیی

تازان تازان همی روی از بر ما

لنگان لنگان به سوی ما می آیی

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

چون دیده ببندم به خیال تو خوشم

چون بگشایم به خط و خال تو خوشم

القصه چه در خواب و چه در بیداری

دایم به تماشای جمال تو خوشم

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

 

جانا بنشین و زان دو لب در گوشم

گوش یک سخن و ز ناله کن خاموشم

ور نی ز خراش دل خود بخروشم

خود را و تو را به عالمی بفروشم

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۲۲

 

چون سوی من ای جان و جهان دیر آیی

خواهی بکشی زودم ازان دیر آیی

گر عمر نهم نام تو یا جان چه عجب

چون عمر روی زود چو جان دیر آیی

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

وای دل آن که دلستانش برود

وز باغ نظر سرو روانش برود

گفتی که به رفتنم رضا ده هیهات

چون زنده رضا دهد که جانش برود

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

روزی بینی مرا به خاک افتاده

وز تیغ اجل به سینه چاک افتاده

جان روی به عالم بقا آورده

تن بر سر بستر هلاک افتاده

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۲۵

 

بی کار دلا به کارفرما نرسی

اینجا نکنی کار بدانجا نرسی

کار خود از امروز به فردا مفکن

ترسم که از امروز به فردا نرسی

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۲۶

 

یارب ز زیان و سود خویشم برهان

وز نسبت بخل و جود خویشم برهان

من ناخوشیی که دارم از خود دارم

از ناخوشی وجود خویشم برهان

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۲۷

 

تا ترک عوایق و علایق نکنی

قطع نظر ازکل خلایق نکنی

در قبله توحید ز روی اخلاص

یک سجده شایسته لایق نکنی

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

تا کی طلب جانان چون نادانان

زین شعبده بازکان افسون خوانان

خواهی که به جانان برسی رو گم کن

تن در دل و دل در جان جان در جانان

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۲۹

 

یک نیمه ز عمر در بطالت بگذشت

یک نیمه به تشویر و خجالت بگذشت

عمری که دمی ازو جهانی ارزد

بنگر به چه حیلت و چه حالت بگذشت

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

 

هر گه خوانی «الف بی » ای حورنژاد

از دست دو «دال و الفت » خواهم داد

تا نتواند به «میم » تو چشم گشاد

انگشت نهم ز رشک بر دیده «صاد»

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

بر عزم سفر دلی ز گیتی ناشاد

رفتم به وداع آن بت حور نژاد

می کرد وداع و اشکریزان می گفت

رفتی و گذاشتی مرا شرمت باد

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۳۲

 

جانانه که آمد گل و گلشن همه او

در گلشن جان سنبل و سوسن همه او

برداشته از میانه پندار دویی

هم او همه گشته و هم من همه او

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

گاهی کشیم به رفتن ای عشوه پرست

گه ز آمدن از نیست مرا سازی هست

تا چند گهی کشی و گه زنده کنی

یکباره برفتی و بکشتی و برست

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

دیوانه شکل دین برانداز توام

مفتون دو لعل نغمه پرداز توام

ای وای من آن زمان که ماند محروم

دیده ز جمال و گوش ازآواز توام

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

در دیده ز تو ابر بهاری دارم

بر چهره شکفته لاله زاری دارم

لطفی بنما و پرده از طلعت خویش

بگشا که عظیم انتظاری دارم

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۳۶

 

دیدار تو ای یار پسندیده من

حیف است بدین دیده غمدیده من

در دیده من نشین وبگشای نقاب

خود بین رخ خویش لیک از دیده من

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

از لجه هجر ساحلی می خواهم

در ساحت وصل منزلی می خواهم

اینها همه علت است بی خواهش خویش

مستغرق عشق تو دلی می خواهم

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

رفت آنکه طلبگار وصالت باشم

جویای رخ خجسته فالت باشم

بنمای جمال عشق عشاق خودم

تا عاشق عاشق جمالت باشم

۲ بیت
جامی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
 
تعداد کل نتایج: ۸۲