گنجور

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۴

 

جهانرا حسن رویت داد آئین

عدم را گنج هستی کرد خودبین

چو نور مهر عالم سوز رویت

عیان آمد، نهان شد ماه و پروین

به تعلیم غم عشق تو گشتم

[...]

اسیری لاهیجی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۹

 

گوئی ز ته بستر آن حجله نشین

تا ناف پر است از نافهٔ‌چین

چادر شب بسترش اگر افشانند

تا حشر هوا عبیر بارد به زمین

محتشم کاشانی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۵

 

امشب بوزید باد طوفان آیین

چندانکه برفت، گرد عصیان ز جبین

از عالم لامکان، دو صد در نگشود

بر سینهٔ چرخ، بس که زد گوی زمین

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۰

 

هر شام و سحر ملائک علیین

آیند به طرف حرم خلد برین

مقراض به احتیاط زن، ای خادم

ترسم ببری، شهپر جبریل امین

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

در راه یگانگی نه کفر است و نه دین

یک گام زخود برون نه و راه ببین

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

ای جان جهان، تو راه اسلام گزین

با مارسیه نشین و با خود منشین

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

در خلاص او یکی خوابی ببین

زود والله یحب المحسنین

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت اول

 

خود بده انصاف ای مرد گزین

بیحیاتر کیست، من یا تو ببین؟

شیخ بهایی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۸۱

 

ای تخت تجمل تو بر علیین

افتاده ز جای آنچنان، جای چنین

نه راه پس و نه راه پیشت باشد

بگذار ز خجلت و فرو شو به زمین

رضی‌الدین آرتیمانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

 

تا آمدن تو شوق را گشت یقین

بندد ز طرب، خانه ی دل را آیین

خود را برسان که شوق از اندازه گذشت

جایی مکن آرام بجز خانه ی زین

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۲

 

با هم دو برادر سیه فام ببین

گویی که دوپاره کرده ای یک سرگین

لیکن به قد پست و بلند ایشان

فرق است چو سایه های پیشین و پسین

سلیم تهرانی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۲۸

 

هرچند جهد برق حوادث ز کمین

یا فتنه کشد ز هر طرف خنجر کین

گردون نکند فیض‌رسان را پامال

صدپاره شود ابر و نیفتد به زمین

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۲۹

 

باشد ز تو دوست‌تر به تو چرخ برین

داری تو گمان که دشمن توست یقین

گر قصد تو کرد زال گردون، مهراس

ترساندن اطفال، ز مهرست نه کین

قدسی مشهدی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

گر سایه نداشت همره آن شمع یقین

گویم به تو سرّ آن به برهان مبین

او سایة حق است و بود ظاهر این

کز سایه دگر سایه نیفتد به زمین

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

دنیا گردیست بر رخ شاهد دین

خواهندة دنیا نبود مرد یقین

این گرد ز رخسارة دینت بزدای

و آنگاه مراد خود درین آینه بین

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

دامن ز تعلقات دنیا برچین

در دامگه فریب این زن منشین

چندانکه نیاز بیش نازش بیش است

یک ناز کن و نیاز پی در پی بین

فیاض لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

صوفی، اگرت هوای کشف است و یقین

بگذار حدیث نفس و بشنو ز حزین

از چلّه نشینی نشود کاری راست

پیوسته کمانِ کج بود چلّه نشین

حزین لاهیجی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

آه از حسنین، کز جهان شیون و شین

سر زد زغم آن دو امام کونین

ای وای از آن زمان که خورد آب حسن

فریاد از آن دم که نخورد آب حسین

آذر بیگدلی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

چون گشت به پا قصر شهنشاه زمین

شاهان به جنابش همه سودند جبین

زین قصر زمین یافت شرافت که چنین

خم گشت به تعظیم زمین عرش برین

سحاب اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۶۳

 

چو از گردش چرخ زینت عرش برین

از عرشه زین فتاد بر فرش زمین

از فرش غبار خاکیان خاست به عرش

عرش از در غم به فرش شد خاک نشین

یغمای جندقی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode