گنجور

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة العشرون - فی السکباج

 

تابان زمیان دود چون ماه ز میغ

دانی که بود حور بدینکار دریغ

حمیدالدین بلخی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴

 

برداشت فلک به خون خاقانی تیغ

تا ماه مرا کرد نهان اندر میغ

دی بوسه زدم بر آن لب نوش آمیغ

امروز که بر خاک زنم وای دریغ

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶

 

خاقانی را طعنه مزن زهر آمیغ

کز حکم شما نه ترس دارد نه گریغ

از کشتن و سوختن تنش نیست دریغ

کو آتش و کو درخت و کو زه، کو تیغ

خاقانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰

 

زین تابش آفتاب و تاریکی میغ

زین بیهده زندگانی مرگ آمیغ

با خویشتن آی تا نباشی باری

نه بوده به افسوس و نه رفته به دریغ

باباافضل کاشانی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۹

 

گر خود همه عالم بگشایی تو به تیغ

چه سود که باز می‌گذاری به دریغ؟

سعدی
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۵۸

 

از سبزه شود خرد چو ماه اندر میغ

چون رفت خرد ز سر بود لایق تیغ

گر آدمی‌ای میل تو با سبزه خطاست

ورزان که خری سبزه ز تو نیست دریغ

همام تبریزی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۴

 

آنخواجه که دارد کف دربار چو میغ

و آن گرد که خون چکانداز میغ بتیغ

دارد خبر از من که زمن لاشه خرم

جو خواهد و که گرچه بدو هست دریغ

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۵

 

چون آتش و آب گر نشستی در میغ

هم دست اجل بر تو کشد ناگه تیغ

رو چاره کار خویشتن کن امروز

ز آن پیش که گویند که بیچاره دریغ

ابن یمین
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۴۸

 

از ماه، چه نور چشم داری در میغ؟

بالقوه چو بالفعل نگردید دریغ

هر آدمی‌ای به معرفت پی نبرد

ناید عمل تیغ ز انگاره تیغ

قدسی مشهدی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۲۲ - ایزدی یزدی

 

بر نیک وبد جهان پر درد و دریغ

گه خنده کنم چو برق و گه گریه چو میغ

غیر از لب ساغر و دم صبح مرا

لبها لب مار گشت و دمها دم تیغ

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode