گنجور

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

آن سی و دو خط وجه آدم چو ندید

شیطان، به خلاف حق سر از سجده کشید

آن کس که به حق بدید امام ملکوت

از قوت حرف و صوت او گفت و شنید

نسیمی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳

 

بر عارض چون گل تو سنبل بدمید

از عنبر تو غالیه بر ماه کشید

غنچه سخنی ز پسته تنگ تو گفت

باد سحر آمد و دهانش بدرید

ابن حسام خوسفی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

المنة لله که نه شیخم نه مرید

نی طالب علم و نه مدرس نه معید

فارغ ز جهانیان چه زیرک چه بلید

در زاویه ای نشسته ام فرد و وحید

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

بر روی زمین به تازگی سبزه دمید

بر صفحه خاک شد خط سبز پدید

گویی ز سفرکنندگان زیر زمین

با روی زمینیان خطی تازه رسید

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۳۶

 

احمد که اجل به قتل او تیغ کشید

وز دهر بجز زهر شهادت نچشید

آورد خرد برون چو این نکته شنید

تاریخ وفات او ز مقتول شهید

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

عمری دل من ز شوق یعقوب تپید

یعقوب برفت و روی یعقوب ندید

رنجی که به من از غم یعقوب رسید

هرگز یعقوب از غم یوسف نکشید

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) » بخش ۱۵

 

از رنج کسی به گنج وصلت نرسید

وین طرفه که بی رنج کس آن گنج ندید

هرکس که دوید گور نگرفت به دشت

لیکن نگرفت گور جز آن کس که دوید

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۲

 

تا تیغ بر استخوان ز جورت نرسید

آه از جگر سوختگان کس نشنید

فریاد از استخوان هم از زخم نخاست

تیغ تو بنالید چو محروم تو دید

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۵

 

هر کس که به دقن بدندان نگزید

از باغ حیات میوه عمر نچید

آنان که به دقن فروشند به سیم

زین به که فروشند چه خواهند خرید

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۳

 

دردا که رسید پیری و داد نوید

کز صفحه عمر شسته شد خط امید

بر آتش دلکش جوانی بنشست

خاکستر ناامیدی از موی سپید

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴۹

 

هر چند به حکمت شده یی فرد و وحید

بویی ز تو از راه شریعت نوزید

با اینهمه فضل اگر زدینت پرسند

شاید که تو خود پاک ندانی ز پلید

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۴۶ - شیخ زین

 

مشتاق تو ای نگار مفلس گردید

چون غارت ساحران چشمان تو دید

زان راه زنان هر آنکه بیش اکثر برد

باقی همه یکیک و بآخر نرسید

اهلی شیرازی
 

میلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

چون مهر زبان به طعن عشاق کشید

ناگه رخ آن یوسف ثانی را دید

در دست شدش تیغ به خون آلوده

گویا کف خود به جای نارنج برید

میلی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸

 

تا شکل هلال گردد از چرخ پدید

کز بهر در شادی عید است کلید

روز وشب عمر بی زوالت بادش

مستلزم اجر روزه و شادی عید

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹

 

نوروز شد و بنفشه از خاک دمید

بر روی جمیلان چمن نیل کشید

کس را به سخن نمی‌گذارد بلبل

در باغ مگر غنچه به رویش خندید

وحشی بافقی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹

 

ای آنکه دلم غیر جفای تو ندید

وی از تو حکایت وفا کس نشنید

قربان سرت شوم، بگو از ره لطف

لعلت، به دلم چه گفت کز من برمید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

ای آن که دلم غیر جفا از تو ندید

وی از تو حکایت وفا کس نشنید

قربان سرت شوم بگو از ره لطف

لعلت به دلم چه گفت، کزمن برمید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

در بزم تو دل بار غم عیش کشید

یک جرعه زکام دوستکامی نچشید

با دشمنیت چه دوستی ها که نکرد

وز دوستیت چه دشمنی ها که ندید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

ای آن که دلم غیر جفا از تو ندید

وی از تو حکایت وفا کس نشنید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت اول

 

همچو سایه از پی او میدوید

عف و عف می کرد و رختش می درید

شیخ بهایی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode