اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۵۲
خواهی که برم سرّ تو مکنون باشد
واین واقعه از حدّ من افزون باشد
در دریایی فکندیم بی پایان
وآنگه گویی غرقه مشو، چون باشد؟
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۱
نالیدن بلبل ار چه موزون باشد
از نالۀ او مرا جگر خون باشد
گل در بر بلبل این چنین می نالد
تو دور ز من نالۀ من چون باشد
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۳
بشنو لغزی که سخت موزون باشد
کلی که به جزء در بود چون باشد
دیدیم بسی تون که به گرمابه بود
گرمابه ندیدیم که در تون باشد
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷
بیچاره کسی که بر تو مفتون باشد
دور از تو گرش دلیست پر خون باشد
آن کش نفسی قرار بیروی تو نیست
اندیش که بیتو مدتی چون باشد
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۹
بیچاره دلم زبون گردون باشد
دایم ز غم زمانه پر خون باشد
روز و شب از اندوه فلک می گرید
تا عاقبت کار جهان چون باشد
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۷
گفتی که فلان ز هجر ما چون باشد
وان خسته ناتوان که محزون باشد
ای جان جهان فدایت این پرسش چیست
خاشاک در آتش افکنی چون باشد
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۴
تا کی رخم از گلاب گلگون باشد
دل برکندم چند جگر خون باشد
دی میرفتی ز چشم و جانم میرفت
رفتی ز دل امروز دلم چون باشد
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۷
دل، از غم نانی اگرت خون باشد
به ز آنکه بحب جاه مفتون باشد
از بهر سئوال، در بدر گشتن ما
با خانه شمار عاملان چون باشد؟!