گنجور

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱

 

چون کار دلم ز زلف او ماند گره

بر هر رگ جان صد آرزو ماند گره

امید ز گریه بود، افسوس! افسوس!

کان هم شب وصل در گلو ماند گره

رودکی
 
 
sunny dark_mode