گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۴۸

 

ای چشم من از نور رخت چشمه نور

سر من از اسرار غمت جای سرور

ظاهر به تو گشت جمله ذرات و تو را

خورشید صفت در همه ذرات ظهور

جامی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

ای حسن تو از روی بتان کرده ظهور

روی تو بپرده جهان شد مستور

زهاد ز درد هجر تو رنجورند

عشاق ز باده وصالت مخمور

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

ای دل بغم فراق می باش صبور

کاندر عقب فراق وصل است و سرور

باآن قدو روی چون گل و سروسهی

داریم فراغتی ز طوبی و ز حور

اسیری لاهیجی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت اول

 

نصف آن شامش بدو نصفی سحور

وز قناعت داشت در دل صد سرور

شیخ بهایی
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۲

 

ای مایه زیب زندگانی چو هنر

وی دوران را چو شادمانی در خور

صیت تو چو اقبال شهان عالمگیر

عهدت چو بهار زندگانی پرور

میرداماد
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۶

 

مویی که سترد از سرم آن مایه نور

از ناز چو مژگان بتان شد معمور

رضوانش به دست عزت از خاک نیاز

برداشت که سازد مژه دیده حور

فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۷

 

ای کلک تو مشکبار چون طره حور

چون چشم خرد دوات تو چشمه نور

از بهر مرکبت فلک دوده گرفت

ز آن شمع که افروخت قضا در شب طور

فصیحی هروی
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴ - برای چراغانی شهر نورسپور

 

شب‌ها ز چراغ و شمع در نورسپور

هر ذره زند لاف تجلی با طور

هر روز ز شوق این چراغان تا شب

خورشید فتیله تابد از رشتهٔ نور

کلیم
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۲

 

اینک مشهد ای دل از غفلت کور

اخلع نعلیک این چه عجب ست و غرور

انصاف بده تو بهتر از موسایی

یا روضه پاک طوس کمتر از طور

ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۳

 

تا نزد یکی بیار زو دوری دور

از دور رهت دهند در بزم حضور

خورشید که میکند طلوع از مشرق

می اندازد نخست بر مغرب نور

ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۴

 

از چشم تو مرد و زن نفورند نفور

چشمت بکن ای چشم بد از روی تو دور

با چشم کبود و ریش سرخ و رخ زرد

چون گردیدی برو سیاهی مشهور

ابوالحسن فراهانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸

 

چون چشم حسود است جهان برمن شور

آواره ی عالمم چو بیت مشهور

صبحم همه شام است، ولی شام فراق

روزم همه شب، ولی شب اول گور

سلیم تهرانی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۲

 

از دولت وصل کس مبادا مهجور

بی نور حضور دوست دل را چه حضور؟

هرگاه فتاد آهن آیینه ز نور

از آینه فرق چیست تا نعل ستور؟

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۳

 

بیچاره خرد به سعی باشد مجبور

کز جهل مرکب برهد نفس غیور

آری هرجا خری برآرند از گِل

صاحب خر را دو مرده زورست ضرور

قدسی مشهدی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

 

از خانه خراب کردن خلق به زور

هرگز نشود خانه ظالم معمور

آن کس که کند جامه ز تن مردم را

حاشا که رود با کفن خویش به گور

واعظ قزوینی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

هر بت که برافروخت رخ از جام غرور

چون با تو دهم نسبتش ای غیرت حور

او برق یما نیست و تو آتش طور

او شعله آتشست و تو شعله نور

مشتاق اصفهانی
 

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳

 

ای مستمعان را ز حدیث تو سرور

وی دیدهٔ صاحب نظران را ز تو نور

جز حرف و رخت گر شنوم ور بینم

گوشم کر باد الهی و چشمم کور

هاتف اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

تا از تو زجور فلک افتادم دور

یکدم دل خویش را ندیدم مسرور

مشتاق توام چون به گلستان بلبل

محتاج توام چون به صبوحی مخمور

طبیب اصفهانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶ - اوحدی مراغه ای

 

از تست فتاده در خلایق همه شور

در پیش تو درویش و توانگر همه عور

ای با همه در حدیث و گوش همه کر

وی با همه در حضور و چشم همه کور

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۳۴ - باباشاه عراقی

 

واحد چو به کثرت آورد روی ظهور

گردد به حجابات مراتب مستور

تکرار وجود ماست این مرتبه‌ها

ماییم به تکرار خود از خود شده دور

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode