گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۴۴

 

حیف است که پیش کر زنی طنبوری

یا یوسف همخانه کنی با کوری

یا قند نهی در دو لب رنجوری

یا جفت شود مخنثی با حوری

مولانا
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

 

گر شاه زمانه ای وگر دستوری

گر باز جهان شکار،اگر عصفوری

گر مست طریقتی و گر مستوری

تا راه بحق نبرده ای مغروری

قاسم انوار
 

هلالی جغتایی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳

 

گه در پی آزار دل رنجوری

گه بر سر بیداد من مهجوری

شوخی و به حسن خویشتن معذوری

بر عاشق خود هرچه کنی معذوری

هلالی جغتایی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

ای از تو صور نگار هرجا کوری

زیب از تو دهد به عاریت هر عوری

هرکس مثلی به عقل خود می آرد

نوروز و دهست و روستایی سوری

نظیری نیشابوری
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۷

 

این ره که تو سر کرده‌ای از مغروری

مشکل که نجات بخشدت از دوری

چون شام عسل، تمام چاه است این راه

پوشیده سرش به پرده زنبوری

قدسی مشهدی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

دیشب دل من چو خسته از رنجوری

میکرد فغان ز محنت مهجوری

گفتم که چنین ساخت ز دردت نالان

فریاد برآورد که دوری دوری

مشتاق اصفهانی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷

 

تو مردمک چشم من مهجوری

زان با همه نزدیکیت از من دوری

نی نی غلطم تو جان شیرین منی

زان با منی وز چشم من مستوری

فروغی بسطامی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ

 

گر شاه زمانه‌ای و گر دستوری

گر باز جهان شکار و ور عصفوری

گر مست طریقتی وگر مستوری

تا راه به خود نبرده‌ای مغروری

رضاقلی خان هدایت
 

قاآنی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷

 

تو مردمک چشم من مهجوری

زان با همه نزدیکیت از من دوری

نی نی غلطم تو جان شیرین منی

زان با منی و ز چشم من مستوری

قاآنی
 
 
sunny dark_mode