گنجور

وطواط » رباعیات » شمارهٔ ۴۰ - در شکوه

 

عدل تو اگر چهره بما بنمودی

ور چشم عنایتت نظر فرمودی

این جور ، که رفت بر تنم ، کی رفتی ؟

وین رنج ، که هست بر دلم ، کی بودی؟

وطواط
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۱

 

دیروز که در سرای عالی بودی

رمزی گفتی اشارتی فرمودی

گر هست بده ورنه در آن بند مباش

انگار که از من این سخن نشنودی

انوری
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۱۴

 

آن دل که سراسیمهٔ عالم بودی

یک ذرّه ندید از همه عالم سودی

هر سودایی که بود بسیار بپخت

حاصل نامد زان همه سودا دودی

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۹۱

 

گر دوش بتم تالۀ من بشنودی

با سنگ دلی بر دل من بخشودی

وانچ از غم او کشید این سوخته دل

گر خود شب دوشینه بدی بس بودی

کمال‌الدین اسماعیل
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

ای آنکه برخ آتش و گیسو عودی

هر چند که در قصد دلی مقصودی

دیوان سلیمانی و زلفت چون باد

سازند بر آتش زره ی داودی

خواجوی کرمانی
 
 
sunny dark_mode