گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۹۹

 

ایدل دل ازین روزن شش سو بر کن

وز هفت حضیره رخت بیرون افکن

غوّاث قدم بین که ببازار حدوث

هر دم گهری بر آرد از بحر سخن

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

ای چیده گل و کرده کنار از گلشن

معلوم نکرده سرّ مرغان چمن

در آینه ی جمال معشوق نگر

تا صورت عشق را ببینی روشن

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱

 

دیدیم که این دایره بی سر و بن

انگیخت بسی جور نو از دور کهن

گر بالش چرخ زیر دست تو شود

زنهار به هیچ رو بر او تکیه مکن

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵

 

درویش، ز تن جامه صروت بر کن

تا در ندهب به جامه صورت تن

رو کهنه گلیم فقر بر دوش افکن

در زیر گلیم طبل سلطانی زن

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲

 

عمری ز پی کام دل و راحت تن

گشتیم و ندیدیم جز از رنج و محن

درد آمد و گفت از بن دندان با من:

راحت طلبی به کام، دندان بر کن

سلمان ساوجی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴

 

گفتم صنما شدم به کام دشمن

زان غمزهٔ شوخ و طرهٔ مرد افکن

گفت آنچه ز چشم و زلف من بر تو گذشت

ای خانه سیه چرا نگفتی با من

عبید زاکانی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۸۳

 

با اکبر مسگر به دکان گفتم من

زانگشت سیه شد به تنت پیراهن

گفتا که ز عشق روی احمد سوخت

بر آتش دل پیرهن پاره من

کمال خجندی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۰۲

 

تن خرقه و سر کلاه و پایت نعلین

نعلین ز پا برون کن و خرقه ز تن

بگشا گره زلف و موله می باش

آخر چه کنی کله کله را بفکن

شاه نعمت‌الله ولی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۶۶

 

خورشید ازل بتافت از روزن تن

تا چهره خود ببیند اندر روزن

گوید که چو روزن از میان برخیزد

«من باشم و من باشم و من باشم و من »

نسیمی
 

نظام قاری » دیوان البسه » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

هر کس که جواب گوید اینطرز سخن

(شاگرد منست و خرقه دارد از من)

در البسه هر کس که کند انکارم

(یارب که مباد روزیش هیچ کفن)

نظام قاری
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

بی سود یقین دم زیانی می زن

بر گرد یقین تار گمانی می تن

مرگ است یقین چنانچه در قرآن است

باشد برسی به مرگ جانی می کن

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

ای رشک شکر لب تو از لطف سخن

هر دم به تو نو امید یاران کهن

کامم ز لبت همیشه شیرین بوده ست

زابروی ترش کام مرا تلخ مکن

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۹

 

هرگه که رسد به فارسی سوق سخن

رکنی دو ز شرع را به آن ترجمه کن

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲۶

 

بی وجه مبخش و بی سبب نیز مزن

درملک مثلا باغبان باش و چمن

شاخی که گلی برآورد آبش ده

خاری که خرابی کند از بیخ بکن

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۴

 

ایسرو قد لاله رخ غنچه دهن

یاقوت لب سنگدل سیم دقن

کس را چه وجود با وجود تو بود

قربان تو با دهر که هست، اول من

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۹

 

هرگز نکنی میل من ایعهد شکن

سنگ است دل تو ای بت سیم ذقن

من نرم چو موم کی کنم آندل سخت

این کار مقلب القلوب است نه من

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

ای داده دوای دردم از دردی دن

من با تو خوشم گر تو خوشی هم با من

اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۷

 

ای حسن تو ظاهر شده برصورت احسن

بنموده عیان عکس رخت ز آینه من

ذرات ز مهر رخ تو چون مه تابان

عالم همه از نور تجلی تو روشن

چون حسن تو در باغ جهان جلوه گری کرد

[...]

اسیری لاهیجی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۵

 

گیرم که به چشم خلق پوید دشمن

با من ره غالبیت اندر همه فن

با این چه کند که خود یقین می‌داند

کو مغلوبست و غالب مطلق من

محتشم کاشانی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۹
sunny dark_mode