گنجور

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹

 

این پند نگاه دار هموار ای تن

برگرد کسی که خصم تو هست متن

عضوی ز تو گر یار شود با دشمن

دشمن دو شمر تیغ دو کش زخم دوزن

ابوالفرج رونی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۸

 

با من شب و روز گرم بودی به سخن

تا چون زر شد کار تو ای سیمین‌تن

برگشتی از دوست تو همچون دشمن

بدعهد نکوروی ندیدم چو تو من

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۹

 

ای چون گل نوشکفته برطرف چمن

گلبوی شود ز نام تو کام و دهن

گر گل بر خار باشد ای سیمین تن

چون گل بر تست خار بر دیدهٔ من

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۰

 

پندی دهمت اگر پذیری ای تن

تا سور ترا به دل نگردد شیون

عضوی ز تو گر صلح کند با دشمن

دشمن دو شمر تیغ دو کش زخم دو زن

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۱

 

ای یار قلندر خراباتی من

با من تو به بند دامن اندر دامن

من نیز قلندرانه در دادم تن

هر دو به خرابات گرفتیم وطن

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۳

 

بد کمتر ازین کن ای بت سیمین‌تن

کایزد به بدت باز دهد پاداشن

یکباره مکن همه بدیها با من

لختی بنه ای دوست برای دشمن

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۴

 

ای شاه چو لاله دارد از تو دشمن

دل تیره و چاک دامن و خاک وطن

چون چرخ چراست خصمت ای گرد افگن

نالنده و گردان و رسن در گردن

سنایی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

تا گشت پدید نصر جانرا دشمن

ناآمده بر سپاهش از خصم شکن

بردند و بدست مرگ دادند نفس

احسنت زهی سپه نه مردند و نه زن

سوزنی سمرقندی
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۷

 

ای دل چو غم نوت دهد چرخ کهن

چون کار ندیدگان مشو بی‌سر و بن

یا عشوهٔ کودکانه می‌خر به سخن

یا تن زن و عاقلانه صبری می‌کن

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۸

 

ماییم و صراحی و شراب روشن

مرغی دو و نان چند و زیشان دو سه تن

وز میوه و ریحان قدری سیب و سمن

برخیز و بیا چنانک دی نزد تو من

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۷

 

گفتم در گوش اگر دهی راه سخن

گویم سخنیت بهتر از زر کهن

گفتا همه درگیر بگوشم در در

بی زر نگرفت جا سخن کوته کن

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۹

 

دی وعده خلاف کردم ای عهد شکن

چشم تو نخفت تا بروز روشن

نشگفت گر از گردش چرخ توسن

من خوی تو میگیرم و تو عادت من

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

تقویم نو ای معجز طبع تو سخن!

بفرست و به وعده کژم طیره مکن

ترسم که چو تقویم نوم نفرستی

بی حاصل خوانمت چو تقویم کهن

مجیرالدین بیلقانی
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۶

 

ای دوست ترا به جملگی گشتم من

حفا که درین سخن نه زرقست و نه فن

کر تو ز وجود خود برون جستی پاک

شاید صنما بجای تو هستم من

محمد بن منور
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۶

 

ای دوست ترا به جملگی گشتم من

حفا که درین سخن نه زرقست و نه فن

محمد بن منور
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۶

 

کر تو ز وجود خود برون جستی پاک

شاید صنما بجای تو هستم من

محمد بن منور
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶- سورة الانعام‏ » ۱۹ - النوبة الثالثة

 

ای دوست بجملگی ترا گشتم من

حقا که درین سخن نه زرق است و نه فن‌

گر تو زخودی خود برون جستی پاک

شاید صنما بجای تو هستم من‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۱- سورة هود - مکیة » ۳ - النوبة الثالثة

 

در عشق تو از ملامت بی‌خبران

در جان و جگر خدنگها دارم من‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۴- سورة سبا- مکیة » ۲ - النوبة الثالثة

 

مندیش از ان حدیث و در پوش کفن

مردانه دو دست خویش آن گاه بزن‌

در سهر بگو که یا تو باشی یا من

شوریده بود کار ولایت بدو تن‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۱۴۴ - ۴۴ - النوبة الثالثة

 

گر در خور آن نیم که رویت بینم

باری بسر کوی تو قربانم کن

میبدی
 
 
۱
۲
۳
۴
۹
sunny dark_mode