ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۷۲
از قد بلند یار و زلف پستش
وز نرگس بی خمار بی می مستش
ترسا به کلیسیای گبرم بینی
ناقوس به دستی و به دستی دستش
امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴
از جور قد بلند و موی پستش
وز کافری نرگس ِ بی میْ مستش
گریان به کلیسیا شوم بنشینم
ناقوس به یک دست و به دستی دستش
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۰۷
در رهگذری فتاده دیدم مستش
در پاش فتادم و گرفتم دستش
امروز از آن هیچ نمیآید یاد
یعنی خبرم نیست ولیکن هستش
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۹۱
در رهگذری فتاده دیدم مستش
در پاش فتادم و گرفتم دستش
امروزش از آن هیچ نمی آید یاد
یعنی خبرم نیست، ولیکن هستش
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹۶
آنکس که نظر کند به چشم مستش
از رشک دعای بد کنم پیوستش
وانکس که به انگشت نماید رخ او
گر دسترسم بود ببرم دستش
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴۱
سوگند بدان دل که شده است او پستش
سوگند بدان جان که شده است او مستش
سوگند بدان دم که مرا میدیدند
پیمانه به دستی و به دستی دستش
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
داد از ستم نرگس دایم مستش
وز لطف پریشان بلند و پستش
میترسم از آن که همچنان در عرصات
خون ریزد و هیچ کس نگیرد دستش
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
داد از ستم نرگس دایم مستش
وز لطف پریشان بلند و پستش
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
از قد بلند یار و زلف پستش
وز کافری دو چشم بی می مستش