شمس مغربی » رباعیات » شمارهٔ ۲۹
ای آنکه طریق عشق ما می سپری
باید که به کل ز خویشتن درگذری
تا با خبری ز خویشتن بی خبری
تا بی خبری ز خویشتن با خبری
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸
گر بشنوی ای یار بگویم خبری
عالم همه آدم است بگشا نظری
امروز یقین مسافر بحر و بر است
در ملک وجود هرکه دارد سفری
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۳۹
خوش با دگرانی ای به رخ رشک پری
بر من همه راه ناخوشی می سپری
چون دولت سود وصل تو یافت نشد
در ماتم نایاب من و نوحه گری
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۲۷
این شکل مدور که نه پایی نه سری
مانع بود از گزند هر کینه وری
گویا که دعای خلق گرد آمده است
وز سهم حوادث شده شه را سپری
جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۶
آمد ز عدو به کشتن من خبری
بنشین که ببینمت به حسرت نظری
ریزم خونت که تا چو خونم ریزند
تا که ز لبت کام نگیرد دگری
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۳
خضر ره ماست عقل در راهبری
غول ره تست نفس در شکل پری
غولت بسراب خواند و خضر بآب
هشدار کزین میانه بازی نخوری
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۲۹
گر خلق فرشته اند اگر دیو و پری
باید همه را بچشم نیکو نگری
با خلق معاش چون صبا کن یعنی
بر خار چنان گذر که بر گل گذری
اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف ششم که زر سرخ و کم بر است » برگ یازدهم دو زر سرخ است
ای آنکه بحسن و خوبیی به ز پری
با روی چو مه چراغ اهل نظری
گر دست زر افشان بگشایی بکرم
شاید به دو اشرفی دو عالم بخری
بابافغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶
تا از نظرم نهفته یی همچو پری
دیوانه شدم ز غایت در بدری
گر بیخبر آمدم بکوی تو مرنج
کز خود خبرم نبود از بیخبری
فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۳
گفتم صنما بهر چه در هر نظری
از غمزه خدنگ می زنی بر جگری
گفتا که ز جای دگرست این تأثیر
بالله که مرا نیست ز خود هم اثری
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
در گردش افلاک چو کردم نظری
از مردم آدمی ندیدم اثری
هر جا که سری بود، فرو رفت به خاک
هر جا که خری بود، برآورد سری
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
هان ریاضت را بجان شو مشتری
چون سپردی تن به خدمت جان بری
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت اول
بر تو گراز صبر نگشاید دری
از سگ گرگین گبران کمتری
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
در گردش افلاک چو کردم نظری
از مردم آدمی ندیدم اثری
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۸
ای غیر که همچون مژه از گریه تری
وز ذوق نوای عاشقی بی خبری
از مرغ قفس ناله شنیدن دارد
گوشی بگشای همچو گل، گرچه کری
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۴
نبود چو حضور قلب و مژگان تری
فیض ز نماز خویش چندان نبری
خاکت بر سر، این چه حضور است که تو
در پیش حق استاده و جای دگری؟!
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۰
یاری دارم که رشک حور است و پری
گه ناز به خود دارد و گه با دگری
بر حال مسافران کجا پردازد
از ملک وجود خود نکرده سفری
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۲
وقتست که بر من ای نسیم سحری
رحم آری و بر ساحل رودی گذری
زان خاک بدین چشم غباری آری
زین چشم بدان رود درودی ببری
یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۵
بر کرده غراب چند از یاوه پری
بال و پری از کاغذ تازی و دری
غافل که پریدن نتوان زین پر و بال
جز تا شرفات بام...تری
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۲ - سعد الدّین حموی جوینی قُدِّسَ سِرُّه
یا رَاحةَ بَهْجَتی وَنورَ بَصَری
اِستَیْقَظَ قَلْبی بِکَ وَقْتَ سَحَری
ناجَیْتُ ضَمیرَ خاطِری یا قَمَرِی
إِنِّی َأَنافِیْکَ وَأَنْتَ لی فی نَظَری