خواجه عبدالله انصاری » مناجات نامه » مناجات شمارهٔ ۱۷۰
هر درد که زین دلم قدم بر گیرد
دردی دگرش بجای در بر گیرد
زان با ما در صحبت ا ز سر گیرد
کآتش چو رسد به سوخته اندر گیرد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳
روی تو که شمع لاله زو درگیرد
گل پرده ز روی با تو چون درگیرد
برخیز و به عزم گلستان موزه بخواه
تا چادر غنچه باز در سر گیرد
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۵۸
هر کارد که از کشتهٔ خود برگیرد
و اندر لب و دندان چو شکر گیرد
گر باز نهد بر گلوی کشتهٔ خود
از ذوق لبش زندگی از سر گیرد
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۶۰
هر کارد که از کشته خود برگیرد
و اندر لب و دندان چو شکر گیرد
گر بار دگر بر گلوی کشته نهد
از ذوق لبش زندگی از سرگیرد
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۲- سورة یوسف- مکیة » ۳ - النوبة الثالثة
هر درد که زین دلم قدم بر گیرد
دردی دگرش بجای در بر گیرد
زان با هر درد صحبت از سر گیرد
کاتش چو رسد بسوخته در گیرد
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۲- سورة یوسف- مکیة » ۱۰ - النوبة الثالثة
هر درد که زین دلم قدم بر گیرد
دردی دیگر بجاش در بر گیرد
زان با هر درد صحبت از سر گیرد
کآتش چون رسد بسوخته در گیرد
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵
هر روز فلک کین من از سر گیرد
بر دست خسان مرا زبون تر گیرد
با او همه کار سفلگان درگیرد
من سفله شدم بو که مرا درگیرد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۳۸
هر کارد که از کشتهٔ خود برگیرد
اندر دهن و لب چو شکر گیرد
گر بار دگر به پهلوی کشته نهد
از بوی لبش زندگی از سر گیرد
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب چهارم » فصل سیم
شک نیست چو پروانه کم سر گیرد
شمعش بهزار لطف در خور گیرد
پروانه نخست جان نهد بر کف دست
پس قصد کند که شمع در بر گیرد
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۷
گر سرو قد خوشت به بر در گیرد
آنهم رسدش که ناز از سر گیرد
ور گل ز رخت بوی به گلزار برد
بر یاد رخ تو لاله ساغر گیرد
ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۲
صد ره دلم ار مهر از و برگیرد
بازش چو ببیند هوس از سر گیرد
مانند چراغیست که بنشانندش
آتش چو بدود او رسد در گیرد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۴۱
چون طره زپای یار سر برگیرد
در حال دگر سرکشی از سر گیرد
آن رخ که بود برو نشان در دوست
هر دم فلکش زمهر در زر گیرد
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۰
دستار چه گر بوی تو را برگیرد
چون خضر دگر زندگی از سر گیرد
جان می دهم از بهر وصالت عمریست
ای نور دو دیدگان اگر درگیرد
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۰
زین شعله که دل چو جانش در بر گیرد
بهر شرفش چو تاج بر سر گیرد
در مجلس دهر اگر کسی نام برد
در جان فلک آتش دل درگیرد
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۳
هر صبح، فلک کم هر اختر گیرد
کز مهر، کسی یک اخترش برگیرد
آتشزنه را بسی شرر صرف شود
کز یک شررش، سوختهای درگیرد