رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۷ - احمد غزالی طوسی قُدِّسَ سِرُّه
از بس که دلم طریق عشقت سپرد
اشکم به من و تو بر همی رشک برد
بنگر که به دیده در همی چون گذرد
تا نگذارد که دیده در تو نگرد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۹۴ - ضیای کرمانی
عشقی خواهم قرین رخسارهٔ زرد
یاری خواهم هلاک سازندهٔ مرد
با صد غم و درد تا کند آنم جفت
وز هستی خویش تا کند اینم فرد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۳ - غزالی مشهدی
تا کی گویی که گوی اقبال که برد
تا کی گویی که ساغرِعیش که خورد
اینها چو فسانهاست میباید رفت
اینها چو حکایت است میباید مرد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۴ - قتّالی خوارزمی عَلَیهِ الرّحمةُ
گر کارِ جهان به زور بودی و نبرد
مرد از سرِنامرد برآوردی گرد
این کار جهان چو کعبتین است و چونرد
نامرد ز مردمی برو چتوان کرد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۱ - خیام نیشابوری
یک نان به دو روز اگر شود حاصل مرد
وز کوزه شکستهای دم آبی سرد
محکوم کم از خودی چرا باید بود
یا خدمت چون خودی چرا باید کرد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
رو، گرد سراپردهٔ اسرار مگرد
شوخی چه کنی چو نیستی مردِ نبرد
رندی باید ز هر دو عالم شده فرد
تا می بخورد به جای آب و نان درد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۷ - احمد غزالی طوسی قُدِّسَ سِرُّه
بنگر که به دیده در همی چون گذرد
تا نگذارد که دیده در تو نگرد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۳ - غزالی مشهدی
تا کی گویی که گوی اقبال که برد
تا کی گویی که ساغرِعیش که خورد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۴ - قتّالی خوارزمی عَلَیهِ الرّحمةُ
گر کارِ جهان به زور بودی و نبرد
مرد از سرِنامرد برآوردی گرد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۴ - قتّالی خوارزمی عَلَیهِ الرّحمةُ
این کار جهان چو کعبتین است و چونرد
نامرد ز مردمی برو چتوان کرد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۱ - خیام نیشابوری
یک نان به دو روز اگر شود حاصل مرد
وز کوزه شکستهای دم آبی سرد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
رو، گرد سراپردهٔ اسرار مگرد
شوخی چه کنی چو نیستی مردِ نبرد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
رندی باید ز هر دو عالم شده فرد
تا می بخورد به جای آب و نان درد
جیحون یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸
امروز ملکزادهٔ ضَرغامنبرد
اسبی دادم پلنگوَش کوهنورد
از بس به هوا بردم و پایین آورد
از اسب گذشته کار مسهل هم کرد
صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۲۳
دنیا به کسی خط امانی نسپرد
هرکس که بزدا عاقبت باید مرد
آن سنگ که نام نامی وی اجلست
بر شیشه عمر همه کس خواهد خورد
صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۲۳
دنیا به کسی خط امانی نسپرد
هرکس که بزدا عاقبت باید مرد
ایرج میرزا » رباعیها » شمارۀ ۴
هر وقت که دیدی غَضَبت رو آورد
از یک تا صد شماره کن ای سره مرد
در ضمن شماره عقلت آید سر جای
دیگر نکنی آنچه نمی باید کرد
ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴
زین مردم دلسیاه، رخ دارم زرد
بیدردی خلق دردم افزود به درد
جز خوردن خون دگر چه می شاید کرد
خون باید خورد و باز خون باید خورد
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲
آن استر بارکش که خود باری برد
وان اشتر بیزبان که خودخاری خورد
صد ره به از آدمی که از مادر خویش
زاد آدم و ظالم شد و چون ماری مرد
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶
خود بد بود آنکس که بدم نام برد
خود نیک بود هر آنکه نیکم شمرد
از صاف دلی من بمثل آینهام
در آینه هرکه روی خود مینگرد