گنجور

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۱

 

دی قهر تو گفتی که اجل می‌زاید

وامروز بقا به عدل می‌افزاید

آن قهر جهانگیر چنان می‌بایست

وان عدل جهان‌دار چنین می‌باید

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۲

 

زلف تو که در فتنه کنون می‌آید

از غارت جان و دل نمی‌آساید

وای از شب زلف تو که گر کار اینست

بس روز قیامت که جهان آراید

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۳

 

گر بنده ز آب می‌بترسد شاید

مکتوب تو هم دلیریی ننماید

آخر دو سه خدمتم از آن سو آمد

باید که یکی جواب از این سو آید

انوری
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع

 

آنجا که جمال ما جهان آراید

خورشید فلک روی به‌کس ننماید

حمیدالدین بلخی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

 

دوران فلک چون تو شهی ننماید

تیغ پدرت بند فلک بگشاید

از پشت اتابک چو تو شاهی زاید

زیرا که ز شیر بچه هم شیر آید

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۲

 

بنمای رخ ار کام منت می باید

زان پیش که دود از آتشت برناید

آنکس که به آتشت دمی گرم نشد

از دود تو گر کور نگردد شاید

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۳

 

خورشید رخت شبی که وصل آراید

با پرتو او ستاره پیدا ناید

وان روز که از هجر دری نگشاید

در روز مرا ستاره می بنماید

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۴

 

ای صبر نگفتی چو غمی پیش آید

خوش باش که کار تو ز من بگشاید

رفتی چو کلاه گوشه غم دیدی

ای صبر کنون کفش کرا می باید؟

مجیرالدین بیلقانی
 

مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸۶

 

زیبا بت کفشگر چو کفش آراید

هر لحظه لب لعل بر آن می‌ساید

کفشی که ز لعل و شکرش آراید

تاج سر خورشید فلک را شاید

مهستی گنجوی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۷۳

 

زیبا بت کفشگر چو کفش آراید

هر لحظه لب لعل بر آن می ساید

کفشی که ز لعل شکرش آراید

تاج سر خورشید فلک را شاید

مهستی گنجوی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۲۱ - ۵ - النوبة الثالثة

 

رویی که خدای آسمان آراید

گر دست مشاطه را نه بیند شاید

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۸۱ - ۲۵ - النوبة الثالثة

 

مردی که بر راه عشق جان فرساید

آن به که بدون یار خود نگراید

عاشق بره عشق چنان می‌باید

کز دوزخ و از بهشت یادش ناید

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۰- سورة یونس - مکیة » ۹ - النوبة الثالثة

 

عاشق بره عشق چنان می‌باید

کز دوزخ و از بهشت یادش ناید

میبدی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الحمامة المطوقة و الجرذ والغراب والسلحفاة والظبی » بخش ۱۹ - به دام افتادن آهو

 

از هجر تو هر شبم فلک آن زاید

کان رنج اگر مهر کشد بر ناید

وانچ از تو بر این خسته روان می‌آید

در برق جهنده سوز آن بگزاید

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و ابن آوی » بخش ۱۰

 

از نیل و فرات و دجله جویی زاید

پس موج زند که پیل را برباید

نصرالله منشی
 

نظامی عروضی » چهارمقاله » مقالت دوم: در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر » بخش ۹ - حکایت هفت - مسعود سعد سلمان

 

در بند تو ای شاه ملکشه باید

تا بند تو پای تاجداری ساید

آن کس که ز پشت سعد سلمان آید

گر زهر شود ملک تو را نگزاید

نظامی عروضی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹

 

گر هیچ دلم به دلبری نگراید

گر در بر من دلی نباشد شاید

از دادن دل مرا نمی بخشاید

دلدار پسندیده دل می باید

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

آن بت که به رخسار بهار آراید

چون رعد همی نالم و رحمش ناید

چون برق به خنده تا لبی بگشاید

چون ابر مرا گریستن فرماید

ادیب صابر
 
 
۱
۲
۳
۴
۷
sunny dark_mode