گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۳۶

 

با دل گفتم بسی زیان میبینم

از دست تودیده خون فشان میبینم

دل گفت که با اشک روان خواهم شد

زین گونه که این قلب روان میبینم

عطار
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۲

 

در نهصد و نه من دو قران می بینم

از مهدی و دجال نشان می بینم

دین نوع دگر گردد و اسلام دگر

این سرّ نهان است عیان می بینم

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۰

 

در خلوت دل یار نهان می ‌بینم

پیداست به علم او روان می ‌بینم

ازدیدهٔ کور روشنائی مطلب

عینی است عین و من عیان می‌ بینم

شاه نعمت‌الله ولی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷

 

روی تو ز مرآت جهان می بینم

حسنت ز همه جهان عیان می بینم

از غیرت اگر پرده برو افکندی

در پرده کون ترا نهان می بینم

اسیری لاهیجی
 
 
sunny dark_mode