گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۱۹

 

در آرزوی چشمهٔ حیوان مردم

وز استسقا درین بیابان مردم

چون دانستم که زندگی دردسرست

خود راکشتم به درد و حیران مردم

عطار
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶

 

شعر تو که هست قوت جان مردم

آورد به ما رقعه رسان مردم

بر مردمک دیده نهادم سخنت

مشهور شد این سخن میان مردم

سلمان ساوجی
 
 
sunny dark_mode