گنجور

عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

سه چیز ببرد از سه چیز تو وصال

از رخ گل و از لب مل و از روی جمال

سه چیز ببرد از سه چیزم همه سال

از دل غم و از رخ نم و از دیده خیال

عنصری
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۰۰

 

ای چارده ساله مه که در حسن و جمال

همچون مه چارده رسیدی بکمال

یا رب نرسد به حسنت آسیب زوال

در چارده سالگی بمانی صد سال

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۰۱

 

می‌رست زدشت خاوران لالهٔ آل

چون دانهٔ اشک عاشقان در مه و سال

بنمود چو روی دوست از پرده جمال

چون صورت حال من شدش صورت حال

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۰۲

 

یا رب به علی بن ابی طالب و آل

آن شیر خدا و بر جهان جل جلال

کاندر سه مکان رسی به فریاد همه

اندر دم نزع و قبر هنگام سؤال

ابوسعید ابوالخیر
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۷۱

 

از حمله سمند تو ، ز آسیب نعال

لرزان کند اجزای زمین از زلزال

وز هیبت تیغ تو عدو را مه و سال

الماس رود بجای خون از قیفال

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۷۲

 

اندر خوبی ترا فزودست جمال

در فبضۀ آن کمان ابروی تو خال

از مشک ستاره ایست بر چرخ جلال

کز غالیه در دو ظرف دارد و هلال

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۷۳

 

بر جاه تو ، ای خواجه شود هر عیال

بر لوح قلم رفت بدین فرخ فال

ای خواجه ، بحرمت خدای متعال

کین فال که بنده زد ببینی امسال

ازرقی هروی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۷

 

نسگالیده وصال آن مه نیک سگال

افکنده بند با طرب و حسن و جمال؟

هر چند وصال خوش بود در همه حال

خوشتر نبود ز ناسگالیده وصال

قطران تبریزی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۵

 

ای بدر شده من از غمان تو هلال

ای صورت حسن من ز عشق تو خیال

گر هیچ مدار دست دهد با تو وصال

بر فرق فلک نشینم از عز و جلال

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۷

 

عیبم که ز من زمانی ای مشکین خال

عارم که نخواهی که کنم با تو وصال

عودم که کنی مرا به آتش بی هال

عیدم که به من قصد کنی سال به سال

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۲

 

نامد به کف آن زلف سمن مال به مال

می رقص کند بر آن رخ از خال به خال

ای چون گل نو که بینمت سال به سال

گردیده چو روزگار از حال به حال

مسعود سعد سلمان
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۲

 

ناید به کف آن زلف سمن مال به مال

نی رقص کند بر آن رخان خال به خال

ای چون گل نو که بینمت سال به سال

گردنده چو روزگاری از حال به حال

سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۶

 

ای چشم زمانه کرده روشن به جمال

در گوش تو برده خوشترین لفظ سؤال

رایی داری چو آفتاب اول روز

عمری بادت چو سایه‌ها بعد زوال

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۷

 

زین عمر به تعجیل دوان سوی زوال

دانی که جهان چه آیدم پیش خیال

دشتی آید ز درد دل میلامیل

طشتی آید ز خون دل مالامال

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۸

 

در هجر همی بسوزم از شرم خیال

در وصل همی بسوزم از بیم زوال

پروانهٔ شمع را همین باشد حال

در هجر نسوزد و بسوزد ز وصال

انوری
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۸۴ - ۲۶ - النوبة الثالثة

 

در هجر همی بسازم از شرم خیال

در وصل همی بسوزم از بیم زوال

پروانه شمع را همین باشد حال

در هجر نسوزد و بسوزد بوصال

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۳- سورة الرعد- مکیة » ۱ - النوبة الثالثة

 

زین نادره تر کرا بود هرگز حال

من تشنه و پیش من روان آب زلال‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۹- سورة الزمر- مکیة » ۱ - النوبة الثالثة

 

زین نادره‌تر کرا بود هرگز حال

من تشنه و پیش من روان آب زلال‌

میبدی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹

 

ای ترک چو گل بخند و چون سرو ببال

کز بهر گل و سرو تو دارم دل و مال

گر سال تو خردست بزرگی به جمال

مقصود ز عشق تو جمال است نه سال

ادیب صابر
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۶

 

ای بدر همال قدر خورشید جمال

کیوان دل مشتری رخ زهره مثال

قوس ابرو و عقرب خطی و تیر خصال

پروین دندان، سهیل تن، جوزا فال

خاقانی
 
 
۱
۲
۳
۶
sunny dark_mode