مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۶
ای آنکه ز خاک تیره نطعی سازی
هر لحظه بر او نقش دگر اندازی
گه مات شوی و گه بداری ماتم
احسنت زهی صنعت با خود بازی
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰۲
ای آنکه نظر به طعنه میاندازی
بشناس دمی تو بازی از جان بازی
ای جان غریب در جهان میسازی
روزی دو فتاد مرغزی بارازی
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۲
با زهره و با ماه اگر انبازی
رو خانه ز ماه ساز اگر میسازی
بامی که به یک لگد فرو خواهد شد
آن به که لگد زنی فرو اندازی
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱۲
گر آنکه امین و محرم این رازی
در بازی بیدلان مکن طنازی
بازیست ولیک آتش راستیش
بس عاشق را که کشت بازی بازی
مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت
ای آنکه ز خاک تیره نطعی سازی
هر لحظه در او صنعت دیگر بازی
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳
تا کی به جمال و مال دنیا نازی
آمد گه آنکه راه عقبی سازی
ای دیر نشسته وقت آنست که جای
یک چند به نوخاستگان پردازی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۸
دیشب صنمی سرو قد شیرازی
زلفش همه در بند کمند اندازی
با طرّه شبی دراز بازی می کرد
خورشید ندیدم که کند شب بازی
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۰۰
هرچند نباشد خبرت از رازی
گوشی بگشا چو کوک گردد سازی
آهنگ و مقام هم اگر نشناسی
آخر کم از آن که بشنوی آوازی؟
فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲
نی اهل دلی که بشنوم زو رازی
نی هم نفسی که باشدم دمسازی
کی باشد و کی که با پر و بال فنا
در عالم لامکان کنم پروازی
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۷
آنانکه کنند با دو صد طنازی
دایم به مقدرات ایران بازی
ای کاش کنند وقت خود را مصرف
یک لحظه به فابریک آدم سازی