گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۹۷

 

گفتم که مرا بر تو ببوسی نازست

گفتا که زرت چاره اراینت آزست

گفتم: نه تو دانی که مرا زر نبود

گفتا که برو ، اوام را در بازست

کمال‌الدین اسماعیل
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

دایم به رهت در دو چشمم بازست

صد تحفه ام از نیاز پااندازست

پیش آی و به مهر دانه عشوه بریز

پر تیز مرو که روح در پروازست

نظیری نیشابوری
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹

 

از شاه جهان جهان ببرگ و سازست

کوس عدلش بسی بلند آوازست

زنجیر عدالتش سراپا چشم است

پیوسته براه دادخواهان بازست

کلیم
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

دل خود به هوای دوست در پروازست

این محرومی ز طالع ناسازست

هرگز نبود بسته در خلوت دوست

ره امن و چراغ روشن و در بازست

قدسی مشهدی
 
 
sunny dark_mode