گنجور

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع

 

سر تا سر صورتی و رنگی و نگار

دل چون دل عاشقان و رخ چون رخ یار

حمیدالدین بلخی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۲

 

ای از غم هجران تو ای طرفه نگار

در هر نفسی شکایتم بودی کار

وامروز که با خوی بدت گشتم یار

از هجر تو شکرست به روزی صد بار

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۳

 

یارم سخن عشوه نهاد اندر بار

غم تاختن آورد ز من برد قرار

دل چون غم او دید ز جان شد بیزار

خه ای دل و زه ای غم و احسنت ای یار

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۴

 

یک تیر جفا نماند کان زیبا یار

آنرا نزدست بر دل من صد بار

وین طرفه که هر لحظه کنم توبه ز عشق

بازم به کرشمه ای برد بر سر کار

مجیرالدین بیلقانی
 

مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۹۴

 

ای لعل تو تالانهٔ بستان بهار

بادام تو هم ز آب رزان داده خمار

در حسرت شفتالویت ای سیب زنخ

رنگم چو به است و اشک چون دانه انار

مهستی گنجوی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸۴

 

ای لعل تو تا لاله بستان بهار

بادام توام، ز آب رزان داده خمار

در حسرت شفتالویت ای سیب زنخ

رنگم چو بهست و اشک چون دانه نار

مهستی گنجوی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۴۲ - ۱۲ - النوبة الثالثة

 

تا با دل من گرفتی ای جان تو قرار

من دیده خویش کرده‌ام لؤلؤ بار

باشد که بصحبت سر شکم یک بار

از راه دو دیده‌ام در آیی بکنار

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۱۳۸ - ۴۲ - النوبة الثالثة

 

ما را ز برای یار بد دیده بکار

اکنون چکنم بدیده بی دیدن یار

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳- سورة آل عمران- مدنیة » ۱۷ - النوبة الثالثة

 

گفتم: چه نهم پیش دو زلف تو نثار

گر هیچ بنزد چاکر آیی یک بار

پیشت بنهم این جگر سوخته زار

کاید جگر سوخته با مشک بکار

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲۸- سورة القصص- مکیة » ۲ - النوبة الثالثة

 

ای عاشق دل سوخته اندوه مدار

روزی بمراد عاشقان گردد کار

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷۴- سورة المدثر- مکیة » النوبة الثالثة

 

تا با تو تویی، ترا بدین حرف چه کار؟

کین عین حیاتست وز عالم بیزار!.

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۱۳۸ - ۴۲ - النوبة الثالثة

 

ما را ز برای یار بد دیده بکار

اکنون چکنم بدیده بی دیدن یار

میبدی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۳

 

خاقانی ازین خانه و خوان غدار

برخیز و به خانیان کلیدش بسپار

خضری تو بخوان و خانه چون داری کار

شو خانه و خوان را به خضر خان بگذار

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۶

 

خاقانی اگر یار نماید رخسار

رخسار چو زر به ناخنان خسته مدار

از ناخن و زر چهره برناید کار

کز تو همه زر ناخنی خواهد یار

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸

 

خاقانی ازین مختصران دست بدار

در کار شگرف همتی دست برآر

پروانه مشو جان به چراغی مسپار

خورشید پرست باش نیلوفر وار

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰

 

دانی ز چه یک نام حق آمد غفار

یعنی که به مجرمان عاصی رحم آر

گر جاهلی از جهل نکردی گنهی

پس عفو همیشه می‌نشستی بیکار

خاقانی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۷

 

هر لحظه کنی دلا یکی درد شکار

وانگه به هزار محنتم بکشی زار

دانی چکنی مرا به من باز گذار

وین دست عنایت از سر من بردار

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۹

 

خط تو کشیده زهره را نیل ای یار

جعد تو نگاشت مشتری را چو نگار

تا خال تو یک بوسه ستد از خورشید

زلفت مه را گرفت صد بار کنار

سید حسن غزنوی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۲
sunny dark_mode