گنجور

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

 

ای مامک توئی چاره بی چارگیم

از تو صله خواستن بود یارگیم

گیرم ندهی جامگی و بارگیم

آخر ندهی سیم غلامبارگیم

سوزنی سمرقندی
 

عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۱۰۳

 

تا چند تنم پردهٔ بیچارگیم

تا کی نوشم شربت غمخوارگیم

وقت است که دست گیریم تا برهم

کز پای درافتادهٔ یکبارگیم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۴۸

 

شمع آمد و گفت: اینهمه بیچارگیم

زان است که کس نیست به غم خوارگیم

تا پر شد از آن لقمهٔ آتش دهنم

آن لقمه خوشی بخورد یکبارگیم

عطار
 
 
sunny dark_mode