گنجور

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۱۵۳ - ۴۷ - النوبة الثالثة

 

گر نه سبب تو بودی ای در خوشاب

آدم نزدی دمی درین کوی خراب

هجران تو گر زمانه دیدی در خواب

گشتی دل و جان این جهان آتش و آب

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۱- سورة هود - مکیة » ۳ - النوبة الثالثة

 

گرنه سبب تو بودی ای درّ خوشاب

آدم نزدی دمی درین کوی خراب‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۰- سورة الرّوم مکّیة » ۲ - النوبة الثانیة

 

خلقت من التراب فصرت شخصا

بصیرا بالسّؤال و بالجواب

وعدت الی التّراب فصرت فیهی

کانک ما برحت من التراب

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶۵- سورة الطلاق- مدنیة » النوبة الثالثة

 

گر نه سببش تو بودی ای درّ خوشاب

آدم نزدی دمی درین کوی خراب.

میبدی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

ای مایه هر لطافت ای در خوشاب

از هر سخنی چو آتش تیز متاب

گر آتش و آب خوانمت هست صواب

پاکیزه چو آتشی و بایسته چو آب

ادیب صابر
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱

 

از من شب هجر می‌بپرسید حباب

دریای غمم کدام آرام و چه خواب

در دل بود آرام و خیالی هر موج

در دیده خیال خواب شد نقش بر آب

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳

 

بختی دارم چو چشم خسرو همه خواب

چشمی دارم چو لعل شیرین همه آب

جسمی دارم چو جان مجنون همه درد

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴

 

ای تیغ تو آب روشن و آتش ناب

آبی چو خماهن، آتشی چون سیماب

از هیبت آن آب تن آتش تاب

رفت آتشی از آتش و آبی از آب

خاقانی
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۴۱

 

دل را که شد از یک نظر دیده خراب

بنگر که چگونه باز شد رشته ز تاب

از مال جهان مرا چو چشمی و دلی است

آن بر سر آتش است و این بر سر آب

عطار
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

ای در مردی چو باز و در کینه عقاب

عنقا به تبختری و طوطی به خطاب

از باده بطی فرست مر قمری را

چون چشم خروس در شبی همچو غراب

سراج قمری
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

روزی که به دست برنهم جام شراب

وز غایت خرمی شوم مست و خراب

صد معجزه پیدا کنم اندر هر باب

زین طبع چو آتش و سخنهای چو آب

ظهیر فاریابی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

تا دورم از آن دو زلف مشکین بتاب

از آتش دل، ز دیده می ریزم آب

اکنون چه کنم که بخت برگشته من

گفتار به نامه کرد و دیدار بخواب

اثیر اخسیکتی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۳۸

 

پای آبله و دست تهی، سینه کباب

جان پر غم و دل پر آتش و دیده پرآب

سر پرهوس و صبر نه و عمر خراب

یا رب تو به فضل خویش ما را دریاب

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۳۹

 

با ضربت قهر تو نعیم است عذاب

با شربت لطف تر سراب است شراب

در قدرت ما نیست رسیدن به صواب

یا رب همه را به لطف عامت دریاب

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۵

 

تا چند شوی تو از پی شمع و شراب

تا چند دهی بهر بتان دل را تاب

من بندهٔ آن دلم که روزان و شبان

بی شاهد عاشقند و بی باده خراب

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۹

 

از عشق توم جان و دل و دیده خراب

وز آتش هجر تو شدم همچو کباب

با دشمن و با دوست نه صلح است و نه جنگ

گاهم زند این طعنه و گاه آن به ضراب

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۰

 

گر بر سر آنی که روی راه صواب

این راه دروغ نیست خود را دریاب

تا درخور و خوابی تو دم از عشق مزن

در عشق نه خور گنجد البته نه خواب

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۸۰

 

دانی چه کنی زروی بردار نقاب

تا رنگ رخت به ماه گوید که متاب

گر رنگ رخت برافکند سایه بر آب

ماهی همه آب گردد و آب گُلاب

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۵۶

 

یکچند دویدیم نه بر راه صواب

برداشته از روی خرد پاک نقاب

اکنون که همی باز کنم دیده به خواب

هم نامه سیه بینی و هم عمر خراب

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۵۷

 

در عمر درنگ نیست ممکن، بشتاب

آن قدر که ممکن است از وی دریاب

ترسم که چو خواجه سر برآرد از خواب

عمری یابد گذشته و خانه خراب

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۹
sunny dark_mode