گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

چه سان از رخ دهم نسبت به ماهت

توهستی گل چرا خوانم گیاهت

به عالم چون تو نبود خوبرویی

خدا از چشم بد دارد نگاهت

توشاه کشور حسنی و باشد

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

نه مشک ختا بوی موی تو دارد

نه ماه سما حسن روی تودارد

نسیم سحر زنده ساز دلم را

از آن روکه بوئی ز موی تو دارد

ز شیرین زبانی بسی ناله چون نی

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

چو لاله دل ز داغم لکه دارد

بت من چون هوای مکه دارد

رخش از بوسه ام گر پر کلف شد

به رخ ماه فلک هم لکه دارد

منقش شد رخم از اشک چشمم

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶

 

خیز ای نگار باده بیاور پیش

از شاه وشیخ وشحنه مکن تشویش

دردمرا به باده بکن درمان

مرهم مرا ز باده بنه بر ریش

شهد است اگر زجام تو نوشم سم

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۵

 

تو از فرهاد دل بری نه شیرین

توبودی ویس پیش چشم رامین

توکردی وکنی نه اختر و بخت

شکایت نه از آن دارم نه از این

نبیند هر چه بیند جز رخ دوست

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۸

 

تعالی الله چه دولت بر سر استی

که می در جام وساقی دلبر استی

دلا با غم چهکارت دیگر استی

که بختت یار ویارت در بر استی

چو دیدم چشم وابروی توگفتم

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱

 

این نسخه ز گفته بلند اقبال است

مطبوع وپسندیده اهل حال است

گرچه سخن از بلبل وگل گفته ولی

عیبش منما که احسن الاقوال است

بلند اقبال
 
 
sunny dark_mode