گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۸

 

ای عورت کفر و عیب نادانی

پوشیده به جامهٔ مسلمانی

ترسم که نه مردمی به جان هر چند

از شخص همی به مردمان مانی

چندین مفشان ردا، چرا جان را

[...]

ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۱

 

ای گشت زمان زمن چه می‌خواهی؟

نیزم مفروش زرق و روباهی

از من، چو شناختم تو را، بگذر

آنگه به فریب هرکه را خواهی

من بر ره این جهان همی رفتم

[...]

ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۶

 

دیوی است جهان پیر و غداری

که‌ش نیست به مکر و جادوی یاری

باغی است پر از گل طری لیکن

بنهفته به زیر هر گلی خاری

گر نیست مراد خستن دستت

[...]

ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۱

 

ای گشته سوار جلد بر تازی

خر پیش سوار علم چون تازی؟

تازیت ز بهر علم و دین باید

بی‌علم یکی است رازی و تازی

گر تازی و علم را به دست آری

[...]

ناصرخسرو
 

خواجه عبدالله انصاری » مناجات نامه » مناجات شمارهٔ ۱۶۴

 

کی باشد کین قفس بپروازم

در باغ الهی آشیان سازم

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » طبقات الصوفیه - امالی پیر هرات » بخش ۲ - منهم من المتقدمین من الطبقة الاولی ابوهاشم الصوفی رحمة اللّه علیه

 

جورالهوی احسن من عدله

و بخله اظرف من بذله

لو سمح العشق لا صحا به

لمات کل الخلق من اجله

خواجه عبدالله انصاری
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در ستایش استاد قوام الدین ابوالمعالی فخرالملک

 

تا خلد بباغ داد رونق را

خوش گشت نوا مرغ مطوق را

از ناله بلبل و نسیم گل

بفزود هوی دل مشوق را

در باغ هوا به کمترین نقشی

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷ - فی المدیحه

 

آدینه و مهرگان و ماه نو

بادند خجسته هر سه بر خسرو

ای خسرو تاج بخش و لشگرکش

صد بنده ترا رسد چو کیخسرو

با شادی و ناز و خصلت نیکو

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۵ - فی الرثاء

 

ای میر بسان مصطفی بودی

چون او ز همه بدی جدا بودی

بسیار بلا کشیدی از گیتی

بی آنکه تو خلق را بلا بودی

رفتی ز جهان به تشنگی بیرون

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۲

 

ای وصل تو آب و هجر تو آذر

ماننده تو نزاید از مادر

آذر شود از رضای تو آزار

وازار ز خشم تو شود آذر

با مهر تو لاله روید از سندان

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۸

 

ای زدوده دل و زدوده سخن

تازه گشت از تو روزگار کهن

زائران سر نهاده اند بتو

مال تو زین قبل نگیرد تن

بگشائی دل یکی به سخا

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۱

 

شد پیر جهان و شد جوان باده

وز نقش و نگار باغ شد ساده

ناراست بجای لاله بنشسته

سیب است بجای سوسن استاده

آلوده رخان او بخون رز

[...]

قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۸

 

خوشا قدح نبیذ بوشنجه

هنگام صبوح، ساقیا، رنجه

نه نرد و نه تخته نرد پیش ما

نه محضر و نه قباله و بنجه

نظاره به پیش در کشیده صف

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۲ - در وصف نوروز و مدح (ملک محمد) قصری

 

نوروز درآمد ای منوچهری

با لالهٔ لعل و با گل خمری

مرغان زبان گرفته را یکسر

بگشاده زبان رومی و عبری

یک مرغ سرود پارسی گوید

[...]

منوچهری
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - مدح سلطان مسعود بن ابراهیم

 

زلفین سیاه آن بت زیبا

گشته است طراز روی چون دیبا

آن سرو که نیستش کسی همسر

وان ماه که نیستش کسی همتا

بر عاج شکفته بینمش لاله

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در ستایش مردانگی و جنگجویی

 

تا توانی مکش ز مردی دست

که به سستی کسی ز مرگ نجست

ماهی ار شست نگسلد در آب

بسته او را به خشکی آرد شست

هر که او را بلند مردی کرد

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۲ - مدح ثقة الملک طاهر بن علی

 

ای به قدر از برادران برتر

مر تو را شد برادر تو پدر

مادر تو چو مادر پدرست

پس تو را جده باشد و مادر

زان تو معبود گشته ای آن را

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - مدح عمید علی سالار

 

ای باد بروب راه را یکسر

وی ابر ببار بر زمین گوهر

ای خاک عبیر گرد بر صحرا

وی ابر گلاب کرد در فرغر

ای رعد منال کامل آن مرکب

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۰ - نکوهش گمان و ستایش منصور بن سعید

 

تا کی دل خسته در گمان بندم

جرمی که کنم به این و آن بندم

بدها که ز من همی رسد بر من

بر گردش چرخ و بر زمان بندم

ممکن نشود که بوستان گردد

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۰ - ناله از تیره بختی خود و امتداد گرفتاری

 

از کرده خویشتن پشیمانم

جز توبه ره دگر نمی دانم

کارم همه بخت بد بپیچاند

در کام زبان همی چه پیچانم

این چرخ به کام من نمی گردد

[...]

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲
۳
۴
۳۰
sunny dark_mode