گنجور

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۹ - مطایبه

 

دی گفت به طنز نجم قوال

کای بنده سپهر آبنوست

در زنگولهٔ نشید دانی

گفتم چه دهند از این فسوست

در پردهٔ راست راه دانم

[...]

انوری
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - آغاز داستان

 

درویش نواز و میهمان دوست

اقبال دراو چو مغز در پوست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۳ - انس مجنون با وحوش و سباع

 

گفتا که «به پیش من نه نیکوست

کاین دل‌شده مغز باشد او پوست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون

 

مجنون چو بخواند نامهٔ دوست

افتاد برون چو غنچه از پوست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۲ - آشنا شدن سلام بغدادی با مجنون

 

با من تو نگنجی اندرین پوست

من خود کشم و تو خویشتن دوست

نظامی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰

 

سرمست درآمد از درم دوست

لب خنده‌زنان چو غنچه در پوست

چون دیدمش آن رخ نگارین

در خود به غلط شدم که این اوست

رضوان در خلد باز کردند

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند

 

ای سرو بلندِ قامت دوست

وه وه که شمایلت چه نیکوست

در پای لطافت تو میراد

هر سرو سهی که بر لب جوست

نازک بدنی که می‌نگنجد

[...]

سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵

 

چون جان و دلم ملازمِ اوست

بنشست به جایِ جان و دل دوست

بویی‌ست بمانده در دماغم

از دوست حیات من از آن بوست

یارم چو به حسن بی‌نظیرست

[...]

حکیم نزاری
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - وله ایضاً مخمس

 

هر چند ستمگری ترا خوست

کم کن ز بدی که آن نه نیکوست

گر آنکه دلت ز آهن و روست

آخر بسرم گذر کن ایدوست

ابن یمین
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » ترجیع بند

 

روی تو که قبلهٔ جهان اوست

روی همه عالم اندر آن روست

چشم تو به عزم گوشه‌گیری

پیوسته مقیم طاق ابروست

از زلف تو باد بویی آورد

[...]

جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷

 

در خانقهی که شیخ ما اوست

سرحلقه و شیخ هر دو نیکوست

دشمن چه کنیم یار غاریم

از دوست طلب کنیم هم دوست

آیینهٔ روشنی به دست آر

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode