ای باد به کوی او گذر کن

معشوق مرا ز من خبر کن

با دلبر من بگو که جانا

در عاشق خود یکی نظر کن

چوبی که ز هجر تو بود خشک

[...]

فرقم ز گلاب اشک تر کن

عطرم ز شمامهٔ جگر کن

ای باد سپیده دم سفر کن

یک چند رفیقی قمر کن

با نغمت زهره همنفس باش

درصورت مشتری نظر کن

از خاک بهشت بوی بردار

[...]

یک لحظه به سوی ما گذر کن

وز لطف به حال من نظر کن

آزار دلم مجوی ازین بیش

از آه چو آتشم حذر کن

این تندی و تیزی ای جفا جوی

[...]

ای دل ز جهان ، جهان گذر کن

در عالم عاشقی سفر کن

از خلوت صومعه برون آی

در گوشهٔ میکده مقر کن

در بحر محیط حال حل شو

[...]

در چشم پر آب ما نظر کن

هر سو برو و ز ما خبر کن

سودای میان تهی چه داری

رندانه بیا ز سر به در کن

خاک کف پای عاشقان شو

[...]

در صورت و معنیش نظر کن

می بین همه و مرا خبر کن

خواهی که رسی به نعمت الله

بر درگه سیدم گذر کن

در صورت و معنیش نظر کن

می بین همه و مرا خبر کن

خواهی که رسی به نعمت‌اللّه

بر درگه سیّدم گذر کن

در راه وفا قدم ز سر کن

وآیین جفا ز سر به در کن

در حالت او و من نظر کن

وین وسوسه را ز دل به در کن

ای باد به سوی او گذر کن

وز من به جمال او نظر کن

گفتم که حدیث مختصر کن

وین عربده با کسی دگر کن

در هم نشوی ز گفته ما

اینها عرضی‌ست معتبر کن

گفتم که تو شیشه باز داری

[...]

سرو از سرناز جلوه گر کن

برما بغلط یکی گذر کن

ای خرمن گل که میخرامی

بر سوخته خرمنی نظر کن

غافل مگذر که سوخت جانم

[...]

یک ره به دل حزین گذر کن

در خانه ی طالعم نظر کن

عبرتکدهٔ جهان نظرکن

سودای هوا ز سر بدر کن

رو سوی حکایت دیگر کن

خاکی دگر از عزا به سر کن