گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - در ستایش امیر ابونصر فارسی

 

ای آن که فلک نصرت الهی

بر کنیت و نامت نثار دارد

هر چیز که گیتی بدان بنازد

از همت تو مستعار دارد

از عدل تو دین سرفراز گردد

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

گیتی سر نوبهار دارد

عالم رخ چون نگار دارد

تا خوشی باغ برقرارست

بلبل دل بی قرار دارد

گر لاله سیه دل است شاید

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۸ - در شکایت حسودان و منکران

 

گنجی که چنین حصار دارد

نقاب در او چکار دارد؟

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۲ - جنگ کردن نوفل با قبیلهٔ لیلی

 

آن جانب دست یار دارد

کس جانب یار خوار دارد؟

نظامی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱

 

دل درد تو یادگار دارد

جان عشق تو غمگسار دارد

تا عشق تو در میان جان است

جان از دو جهان کنار دارد

تا خورد دلم شراب عشقت

[...]

عطار
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳

 

هر دل که نه عشق یار دارد

آن دل برما چه کار دارد

عاشق که نگشت رند و قلاش

زو عشق همیشه عار دارد

آن نرگس مست باده خوار است

[...]

اسیری لاهیجی
 
 
sunny dark_mode