نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - آغاز داستان
هر مایه که از غذاش دادند
دل دوستیای در او نهادند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - عاشق شدن لیلی و مجنون به یکدیگر
زان دل که به یکدگر نهادند
در معرض گفتگو فتادند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۷ - پند دادن پدر مجنون را
فتحی که بدو جهان گشادند
در دامن دولتش نهادند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۲ - جنگ کردن نوفل با قبیلهٔ لیلی
بر نوفلیان عنان گشادند
شمشیر به شیر در نهادند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۳ - انس مجنون با وحوش و سباع
بستند و بدان سگانش دادند
خود دور شدند و ایستادند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۹ - آگاهی مجنون از وفات مادر
خونابه ز دیدگان گشادند
در پای فتاده در فتادند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۵ - وفات مجنون بر روضه لیلی
پهلوگه دخمه را گشادند
در پهلوی لیلیاش نهادند
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۰
ای عشق که جمله از تو شادند
وز نور تو عاشقان بزادند
تو پادشهی و جمله عشاق
همرنگ تو پادشه نژادند
هر کس که سری و دیدهای داشت
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۳ - تنقیه کردن مادر، دماغ مجنون را، به داروی تلخ نصیحت، و از در لفظه، و شیرینی زبان، مفرح سودای او ساختن
کاری که به صبر بر گشادند
بار دگرش گره ندادند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۹ - خبر یافتن مجنون دردمند، از بیماری لیلی، و از حلقهٔ سگان بیابان زنجیر گسستن، و به حلقه زدن در لیلی آمدن، و از پیش جنازهٔ لیلی را در حلقهٔ رحیل دیدن، و نثار شاهانه از دیده ریختن، و به موافقت محفه عروس، سوی شبستان لحد، بر عزم خلوت صحیحه روان شدن
گریان، جگر زمین گشادند
وان کان نمک درو نهادند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۶ - در سبب نظم این کتاب و باعث ترتیب این خطاب
در نکته وری زبان گشادند
داد سخن اندر آن بدادند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - افسانه شب گذرانیدن مجنون و لیلی از جمال هم دور و از وصال یکدیگر مهجور
مشکین پرها ز هم گشادند
کافوری بیضه ها نهادند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - رفتن مجنون روز دیگر به قبیله لیلی و ملاقات کردن باوی و به جهت ازدحام اغیار مجال سخن نایافتن
هنگامه عاشقی نهادند
سر نامه عاشقی گشادند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۰ - رفتن مجنون پیش لیلی و به بانگ زاغ فال نیکو گرفتن و نذر کردن که اگر دیدار لیلی میسر گردد یک حج پیاده بگزارد
سر نامه راز برگشادند
هر راز که بود شرح دادند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۴ - رفتن مجنون به خانه بیوه زنی که در همسایگی لیلی می بود و منع کردن پدر لیلی آن بیوه زن را از آنکه مجنون را در خانه خود گذارد
لیلی خواهان قدم نهادند
پیش پدرش زبان گشادند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۶ - پیغام فرستادن مجنون پیش پدر تا لیلی را برای وی خواستگاری کند و بردن پدر وی اعیان قبیله را به جهت کفایت این مقصود
سوی پدرش قدم نهادند
وان دفتر غم ز هم گشادند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۱ - ملاقات کردن مجنون با شبان لیلی و خبر یافتن که مردان قبیله لیلی به غارت بیرون رفته اند و پیش لیلی رفتن وی
هر دو به سخن زبان گشادند
غم های گذشته شرح دادند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۱ - ملاقات کردن مجنون با شبان لیلی و خبر یافتن که مردان قبیله لیلی به غارت بیرون رفته اند و پیش لیلی رفتن وی
با هم به وداع ایستادند
وز هر مژه سیل خوش گشادند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۶ - رسیدن مجنون در قافله لیلی به کعبه و در مناسک حج با وی عشق باختن
هر دو به وداع هم ستادند
وز درد ز دیده خون گشادند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - میهمان شدن مجنون شخصی را و هم آواز شدن با مرغی که از جفت خود جدا افتاده بود و ناله و فریاد می کرد
هر یک به گریز پر گشادند
مهجور ز یکدگر فتادند