نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - عاشق شدن لیلی و مجنون به یکدیگر
چون بر کف او ترنج دیدند
از عشق چو نار میکفیدند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - عاشق شدن لیلی و مجنون به یکدیگر
از بس که چو سگ زبان کشیدند
ز آهو بره سبزه را بریدند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۴ - رفتن پدر مجنون به خواستاری لیلی
چون عامریان سخن شنیدند
جز باز شدن دری ندیدند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه
بیچارگی ورا چو دیدند
در چارهگری زبان کشیدند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه
هر نیک و بدی کزاو شنیدند
در نیک و بدی زبان کشیدند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۲ - جنگ کردن نوفل با قبیلهٔ لیلی
آن هردو سپه ز هم بریدند
بر معرکه خوابگه گزیدند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۲ - جنگ کردن نوفل با قبیلهٔ لیلی
چون خواهش یکدگر شنیدند
از کینهکشی عنان کشیدند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۴ - مصاف کردن نوفل بار دوم
خصمان چو خروش او شنیدند
در حرب شدند و صف کشیدند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۷ - بردن پیرزن مجنون را در خرگاه لیلی
خویشان چو ازو خبر شنیدند
رفتند و ندیدنی بدیدند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۹ - آگاهی مجنون از شوهر کردن لیلی
بسیار جفای زن کشیدند
وز هیچ زنی وفا ندیدند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۳ - انس مجنون با وحوش و سباع
آنرا که رضای او ندیدند
حالیش درندگان دریدند
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۹ - آگاهی مجنون از وفات مادر
خویشان چو خروش او شنیدند
یک یک ز قبیله میدویدند
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۳
ساقی زان می که میچریدند
بفزای که یارکان رسیدند
مهمان بفزود می بیفزا
زان خنب که اولیا چشیدند
زان می که ز بوش جمله ابدال
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۵ - شمشیر کشیدن نوفل، از جهت جفت مجنون، و در سواد لیلی کوکبه آراستن، و در قتال مردان کوشیدن
خویشان صنم، که آن شنیدند
شان نیز به کین برون دویدند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۹ - داستان مایل شدن مجنون به یکی از خوبان قبایل و محبوبان شیرین شمایل و از غیرت التفات وی با دیگری دل از وی برداشتن و هر دو را به هم بگذاشتن
آنان چو شتاب وی بدیدند
فریادکنان ز پی دویدند
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۰ - گرم شدن مجنون از سماع آوازه لیلی و آهنگ مقام او کردن و چون شکاریان سرگشته به پای خود روی به دام آوردن
جمعی به دیار وی رسیدند
وان میل و شعف ز وی بدیدند