گنجور

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۶ - ترکیب بند

 

مستوجب این و بیش ازینم

باشد که چو مردم خردمند

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۲

 

پیری که ز جای خویش نتواند خاست

الا به عصا کی اش عصا برخیزد

سعدی
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۱۱

 

هر گه که دلم ز ره بیفتد

نور رخ تو دلیل گردد

همام تبریزی
 

اوحدی » دیوان اشعار » مربع

 

خلقی متحیرند در وی

تا خود هوس کدام دارد؟

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » مربع

 

گر دور شود ز دیده غم نیست

کندر دل و جان مقام دارد

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » مربع

 

آنرا خبری بود ز حالم

کو نیز دلی به دام دارد

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » مربع

 

تا پخته شود چنانکه باید

دیگ هوسی، که خام دارد

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » مربع

 

آن برخورد از جمال خوبان

کو نعمت و احتشام دارد

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » مربع

 

زیرا که دلی کباب دارم

و آن لب نمک تمام دارد

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » مربع

 

آواز دهید، تا ببینند

صوفی که به دست جام دارد

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » مربع

 

در کیسهٔ آن کسست هوشم

کو کاسهٔ می مدام دارد

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » مربع

 

دریاب، که سرعشق بازی

داغیست که این غلام دارد

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » مربع

 

بی مانبود حلال بر تو

آن باده که دین حرام دارد

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » مربع

 

در خاک برد دماغم، ای دوست

بوی تو که در مشام دارد

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » مربع

 

سرخی رخم ببین، که آن نیز

از دیده و دل به وام دارد

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » مربع

 

کز بوسهٔ شکرین لبانست

این شهد که در کلام دارد

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » مربع

 

آنرا غم جان ز بیم سر نیست

کو مذهب این امام دارد

اوحدی
 

حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰

 

روح القدس آن سروش فرخ

بر قبهٔ طارم زبرجد

می‌گفت سحر گهی که یا رب

در دولت و حشمت مخلد

بر مسند خسروی بماناد

[...]

حافظ
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶

 

توحید و موحد و موحد

این هر سه یکیست نزد اوحد

صد آینه گر یکی ببیند

صد یک بنماید و یکی صد

محدود حدود در ظهور است

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode