گنجور

رضی‌الدین آرتیمانی » ترجیع بند

 

نام که گذشت بر زبانم

کاتش بنهاده در دهانم

از پای در آردم بناچار

این غم که نهٰاده سر به جانم

بی طلعت تو نمیدهد نور

[...]

رضی‌الدین آرتیمانی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - تبع ترجیع بند شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی مذیل به مدح ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان بن بیرام خان گفته شده

 

افغان که ز زندگی به جانم

فریاد که از جهان گرانم

نوشم همه از سپهر زهرست

در خانه خصم میهمانم

برکنده وفا پر خدنگم

[...]

نظیری نیشابوری
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » صید شکوه به بند ترجیع در آوردن- و هر غزل را دام غزال شکایت کردن

 

فرمانده کشور زیانم

پاشیده خسارت از نشانم

طغرای مثال ناامیدی

گردیده لقب ز آسمانم

از دست کناره گردی بخت

[...]

طغرای مشهدی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۱۵ - صفت خبّاز

 

خباز کزو بود فغانم

زان حسن برشته سوخت جانم

وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۴۹ - صفت عصّار

 

شد مغز روان ز بار جانم

چون آب ز جوی استخوانم

وحیدالزمان قزوینی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲

 

بر بستر هجر یار آنم

کز درد بلب رسیده جانم

از پرتو آن مه شب‌افروز

صدپاره دلیست چون کمانم

تیغ و تبر جفای او را

[...]

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

صبر است علاج هجر دانم

اما چکنم نمی‌توانم

صبر است علاج هجر دانم

اما چکنم نمی‌توانم

صبر است علاج هجر دانم

[...]

مشتاق اصفهانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

دردا که حریف راز دانم

حرفی زد و کرد بدگمانم

بود آنکه نخست، خضر را هم

اکنون شده دزد کاروانم

امروز فگند بر زمینم

[...]

آذر بیگدلی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳

 

تا هست نشانی از نشانم

خاک قدم سبوکشانم

تا ساغر من پر از شراب است

از شر زمانه در امانم

تا در کفم آستین ساقیست

[...]

فروغی بسطامی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۱

 

ای بار خدای مستعانم

ای خالق جسم و رب جانم

هر لحظه کنم گنه که هر دم

غفاری تو دهد امانم

صفی علیشاه
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

ای آفت دل بلای جانم!

آرام روان ناتوانم

رخسار مه تو نوبهارم

زلف سیه تو ضیمرانم

ای روی تو کعبه ی حیاتم

[...]

وفایی مهابادی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

فریاد که آتش نهانم

افتاد به مغز استخوانم

سوز دل و آتش درونم

افکنده شرر به خانمانم

چون زورق اگر روم به دریا

[...]

غبار همدانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

دردیست ز عشق او به جانم

پیداست ز جسم ناتوانم

این سوز ز جان رسید بر پوست

از پوست به مغز استخوانم

از نام و نشان خود گذشتم

[...]

صفای اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode