جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۹ - زیادت شدن اندوه مجنون از شوهر کردن لیلی و از انسیان بگسستن و با وحشیان پیوستن
آن زمزمه بر زبان چو رانم
از هر مژه زمزمی فشانم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۲ - رسانیدن قاصد نامه لیلی را به مجنون و خواندن وی آن نامه را
لطفی به ازین همی ندانم
کین ملطفه را به وی رسانم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۵ - خبر وفات شوهر لیلی به مجنون رسیدن و گریستن وی از آن خبر و سبب پرسیدن قاصد از آن گریه
وامروز سرشک ازان فشانم
کافتاد آتش درون جانم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۷ - پوست پوشیدن مجنون و به میان گوسفندان لیلی درآمدن و به حوالی خیمه گاه وی رفتن
زین گله که جان فدای آنم
یک پوست بکش در استخوانم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۳ - رفتن آن اعرابی به دیار لیلی و خبر وفات مجنون را به وی رساندن و اظهار کردن لیلی آن معنی را پیش از گفتن اعرابی
من قالب و قیس بود جانم
بی جان به چه حیله زنده مانم
رضیالدین آرتیمانی » ترجیع بند
نام که گذشت بر زبانم
کاتش بنهاده در دهانم
از پای در آردم بناچار
این غم که نهٰاده سر به جانم
بی طلعت تو نمیدهد نور
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - تبع ترجیع بند شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی مذیل به مدح ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان بن بیرام خان گفته شده
افغان که ز زندگی به جانم
فریاد که از جهان گرانم
نوشم همه از سپهر زهرست
در خانه خصم میهمانم
برکنده وفا پر خدنگم
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » صید شکوه به بند ترجیع در آوردن- و هر غزل را دام غزال شکایت کردن
فرمانده کشور زیانم
پاشیده خسارت از نشانم
طغرای مثال ناامیدی
گردیده لقب ز آسمانم
از دست کناره گردی بخت
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲
بر بستر هجر یار آنم
کز درد بلب رسیده جانم
از پرتو آن مه شبافروز
صدپاره دلیست چون کمانم
تیغ و تبر جفای او را
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱
صبر است علاج هجر دانم
اما چکنم نمیتوانم
صبر است علاج هجر دانم
اما چکنم نمیتوانم
صبر است علاج هجر دانم
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۶ - در مدح جدّش شیخ زاهد گیلانی سروده است
بیند چو دل از ثناگرانم
بوسد به لبِ ادب زبانم
حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۶ - در مدح جدّش شیخ زاهد گیلانی سروده است
بر خاطر خلق اگر گرانم
ناکس سبک است بر زبانم
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳
دردا که حریف راز دانم
حرفی زد و کرد بدگمانم
بود آنکه نخست، خضر را هم
اکنون شده دزد کاروانم
امروز فگند بر زمینم
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳
تا هست نشانی از نشانم
خاک قدم سبوکشانم
تا ساغر من پر از شراب است
از شر زمانه در امانم
تا در کفم آستین ساقیست
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۱
ای بار خدای مستعانم
ای خالق جسم و رب جانم
هر لحظه کنم گنه که هر دم
غفاری تو دهد امانم
وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴
ای آفت دل بلای جانم!
آرام روان ناتوانم
رخسار مه تو نوبهارم
زلف سیه تو ضیمرانم
ای روی تو کعبه ی حیاتم
[...]
غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
فریاد که آتش نهانم
افتاد به مغز استخوانم
سوز دل و آتش درونم
افکنده شرر به خانمانم
چون زورق اگر روم به دریا
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱
دردیست ز عشق او به جانم
پیداست ز جسم ناتوانم
این سوز ز جان رسید بر پوست
از پوست به مغز استخوانم
از نام و نشان خود گذشتم
[...]