گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴

 

هر کس محروم از جوانی است

دردی کش صاف زندگانی است

از یاد تو با نسیم آهم

بویی ز بهار نوجوانی است

کس پی نبرد که قاتلم کیست

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵

 

چشمت که ز خون ما شرابی است

دایم پی خان و مان خرابی است

روی تو چو آفتاب پرنور

لعلت گل قند آفتابی است

محو خط تست چشم مستت

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹

 

آسوده دلی که بی قرار است

آن دیده خنک که شعله بار است

چون آینه عیب جو در این بزم

تا عیب نماست عیب دار است

کینم بدل تو بی مروت

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۴

 

بهر روزی دلم غمین نیست

گو کمتر باش بیش ازین نیست

کو پادشهی که در پی نام

دستش ته سنگ از نگین نیست

داد از اشکی که نیست خونین

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۷

 

توصیف تو از بشر نیاید

در کسوت گفت در نیاید

بی معنی عشق همچو تصویر

از عالم رنگ برنیاید

معنی حقیقت از بزرگی

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۳

 

هر کس ز تو چشم کام دارد

بیچاره خیال خام دارد

دور از تو کسی که باده نوش است

افشردهٔ دل به جام دارد

امروز نگین آن لب لعل

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۰

 

دور از تو زبسکه بی دماغم

داغ دل شب بود چراغم

از درد چسان رهم که در تن

چون شمع دوانده ریشه داغم

عشقم چو نهاد داغ بر داغ

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۰

 

خود را چو زخود جدا بیابی

شاید که نشان ما بیابی

می ریختی و سبو شکستی

ای محتسب از خدا بیابی

بینی چون قد جامه زیبش

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۷

 

تا دور ز رخ نقاب کردی

خون در دل آفتاب کردی

آخر ز کتاب دلربایی

عاشق کشی انتخاب کردی

تا زلف به روی ما گشودی

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - در توصیف کربلا

 

کو طالع و بخت آنکه باشم

در حضرت کربلا ز زوار

چینم گل بوسه بالب شوق

گاهی از درگهی ز دیوار

مالم بر خاک آستانش

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode