گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۵

 

سروی چو قامت تو در بوستان نباشد

زیرا که بوستان را سرو روان نباشد

هر جا که بگذری تو، باشد زیان دلها

در شهر کس نباشد کش زین زیان نباشد

چشمت به نیم غمزه صد جان فروشد، آری

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۳

 

ما را دگر بر آن در خواب شبان نباشد

بالین دردمندان جز آستان نباشد

چشمم ستاره گیرد شبها بخواب رفتن

گر آه و ناله ما بر آسمان نباشد

پیش تو بر ندارد صوفی صر غرامت

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۵

 

هیچ آن دهان شیرین کس را عیان نباشد

تو کوزه نباتی زانت دهان نباشد

گیرم که سازم از نوه همچون قلم زبانی

نام لب تو بردن حد زبان نباشد

بر لوح چهره اشکم خطها کشد به سرخی

[...]

کمال خجندی
 
 
sunny dark_mode