گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰۱

 

جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگر

فتراک او نگه کن، هر سو شکار دیگر

دلها اسیر گیرد، جانها شکار سازد

هرگز ندیده ام من، زینسان سوار دیگر

بخشم به زلفش ایمان، هم ناید استوارش

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۹

 

هر سو به جلوه بردی، صبر و قرار دیگر

هر گوشه ای فکندی، در خون شکار دیگر

نرگس اگر چه خود را مخمور می نماید

چشم سیاه مستت، دارد خمار دیگر

حسنت به کار عاشق یک مو نکرد تقصیر

[...]

حزین لاهیجی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

خواهم شکست زاهد چون در بهار دیگر

انگار توبه کردم از باده بار دیگر

کشتی چون ز انتظارم بر خاک من گذر کن

مگذار تا به حشرم در انتظار دیگر

بر ساده لوحی خود خندم چو بینم از تو

[...]

رفیق اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

آورده ام بکف باز زلف نگار دیگر

با بیقرار دیگر دادم قرار دیگر

خطش دمید و رفتم از گلستان کویش

چون این خزان ندارد از پی بهار دیگر

گر باز روزگارم خواهد که تیره سازد

[...]

سحاب اصفهانی
 
 
sunny dark_mode