گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۳۴

 

الامر فی نفاذ والملک فی قرار

والعید قد تجلی من غرة النهار

ای شاه عدل گستر عید آمدست بر در

از یار خواه باده وز باده خواه یاری

یا مالک المعالی یا کاشف المعانی

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۳۴

 

الامر فی نفاذ والملک فی قرار

والعید قد تجلی من غرة النهار

مجیرالدین بیلقانی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲

 

آتش به جانم افکند، شوق لقای دلدار

از دست رفت صبرم، ای ناقه! پای بردار

ای ساربان، ! خدا را؛ پیوسته متصل ساز

ایوار را به شبگیر، شبگیر را به ایوار

در کیش عشقبازان، راحت روا نباشد

[...]

شیخ بهایی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۰۵ - شیخ زاده

 

آن شیخ زاده امرد با من نمی شود یار

با علت مشایخ آخر شود گرفتار

سیدای نسفی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۳۸ - بهائی عاملی طاب ثراه

 

در راه عشق اگر سر بر جای پا نهادیم

بر ما مگیر نکته ما را ز دست مگذار

ما عاشقان مستیم سر را ز پا ندانیم

این نکته‌ها بگیرید بر مردمان هشیار

رضاقلی خان هدایت
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۴ - وقایع جناب حر بن یزید ریاحی

 

ابن زیاد چون کرد او را به کوفه سردار

در جنگ شاه مظلوم با کوفیان غدار

در هر قدم رسیدی در گوش آن وفادار

صورت بشارت خلد صیت برائت نار

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode